شهید"علی دوستانی دزفولی" درقسمتی از وصیت نامه خویش می نویسد:« به خدا قسم مرده بو دم و در جبهه زنده شدم من دل مرده بودم و در جبهه دلم زنده شد باور كنيد خيلي از جريان ها و مفاهيمي كه در لحظات عادي برايم نا مفهوم بود در جبهه معناي واقعيش را فهميدم و اين همه لطف خدا بود.» ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علی دوستانی دزفولی یکم فروردين 1338، در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود. پدرش محمدحسين، ميو هفروش بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. ازدواج كرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. دوازدهم ارديبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در شهيدآباد زادگاهش قرار دارد. 

متن وصيت‌ نامه‌ شهید علی دوستانی دزفولی:

 

 (حديث قدسي)

 « من طلبي وجدني و من وجدني عرفني و من عرفني احبني و من احبني عشقني و من

 عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته وجبت علی ديته  و من وجبت علي ديته فانا ديته»

پیرو امام باشید: 

خدايا مي خواهم وصيت نامه اي بنويسم اما چه بنويسم كه ديگران همه نوشتندگفتند. پدرم، مادرم، برادرانم،خواهرانم،همسرم: به خدا قسم در زمان و مكاني زندگي مي كنيم كه حجت خدا تمام است . در ايران اسلامي زندگي كردن هم شرف و افتخار است هم ننگ وذلت ابدي اما چرا ؟آري اگر زير پرچم پر افتخار و با عزت  امامت قرار گرفتيد و سر بر آستان احديت در پشت سر انبيا و اوليا الله گذاشتيد و نايب بر حق امام زمان را پيرو و امام و مولايمان را منتظري نيك بوديد در دو دنيا با شرف و عزت خواهيد بود و اگر نه (كه اين چنين مباد) آيا جز ذلت و خواري چيزي را سراغ داريد ؟ در زمان و مكاني زندگي مي كنيم كه  هر لحظه اش يا حسنه است يا سيئه، پاي در هر جا مي گذاريم در دريايي از خون بهترين فرزندان اسلام و قرآن فرو مي بريم.آيا معصيت و گناه در چنين مكان مقدس اندازه ي عذابش حدي دارد(خدايا به تو پناه مي برم به تو )خدايا 23 سال كم وبيش زندگي كردم همه اش غيبت و تهمت و افتراء و دروغ و… خدايا كي متنبه شدم؟ در جبهه… آري در جبهه. عزيزان به خدا قسم جنگ يك لطف الهي بود بر امت ما . والله باران لطف و رحمت الهي آن چنان شديد بر سر امت ما باريدن گرفته كه غريق رحمت و نعمت و لطف الهي شده ايم . اگر نبود اين جنگ ،سرنوشت اين انقلاب خدا مي داند چه مي شد.

 مملکت ، مملکت امام زمان است: 

يادتان بيايد تابستان سال 59 را که مردم چه حالی داشتند؟ بعد از انقلاب آن چنان نابكاران و خيانتكاران جوي درست كرده بودند كه مردم سست و بي خيال شده بودند تا كجا؟ تا جايي كه يك مشت اوباش و چماق دار به خانه ي رهبر اين امت حمله ور شدند و حريم امن شهر مقدس قم را شكستند. ما يك ملت 35 ميليوني توان برخورد با يك مشت بي دين و بي خدا را از دست داده بوديم در حالي كه با اتكاء به قدرت و رحمت الهي چند ماه قبل از آن به عظيمترين قدرت بشري شيطاني (امريكا) حمله ور شده و به لطف خداوند متعال پيروز شديم و چندي بعد به رحمت، جنگ تحميلي در دشت خوزستان دوباره به دست تواناي لشكريان اسلام كه در اصل دست توانمند الله بود پوزه اين دشمن غدار انسانيت به خاك ماليده شد. آيا اين همه غير از اين است كه ما از بركت جنگ داريم؟ در كدام مقطع از تاريخ ما (حتي بعد از انقلاب تا اين زمان) اين همه ايثار از ملت ديده ايد ؟ به قول امام امت واقعاً اين مملكت، مملكت امام زمان است به هر حال دوست داشتم فرصتي بود و با حوصله يك تحليل از اول انقلاب تا حال مي كردم.

یادمرگ انسان را پاک می کند: 

تا حال كه خود م مي خواهم بروم که نام ما براي ثبت در تاريخ بماند كه در طول اين سه سال و چند ماه بر ما چه گذشت اگر اين را بگويم شايد بگوييد اغراق است اما به خدا قسم اين سه سال و چند ماه بعد از انقلاب  قدر و عظمتش به اندازه ي تمام تاريخ است (منهاي دوران سيادت و رهبري پيامبر اكرم (ص) و علي(ع) . عزيزان به من خرده گرفته ايد كه تو ديگه چرا ؟ تو كه تازه ازدواج كرده اي ؟ تو كه در تهران هم خدمت مي كردي و مشغول بودي. اما چه بگويم به شما و چگونه بگويم كه من به خدا قسم مرده بو دم و در جبهه زنده شدم من دل مرده بودم و در جبهه دلم زنده شد باور كنيد خيلي از جريان ها و مفاهيمي كه در لحظات عادي برايم نا مفهوم بود در جبهه معناي واقعيش را فهميدم و اين همه لطف خدا بود. آخر در اين جا است كه انسان ياد مرگ مي افتدو متذكر مي شود. خدا ان شاء الله به ملت ما لطف و رحمت كند تا جايي كه تمام جامعه ي ما مثل جبهه بشود و همه ياد مرگ باشند. الله اكبر اگر بدانيد ياد مرگ انسان را چقدر پاك مي كند انسان را چقدر سنگين مي كند؟ چقدر انسان با ياد مرگ از تعلقات مادي مي برد ؟ اصلاً انسان در اين جا است كه حلاوت و شيريني بندگي را احساس مي كند. چگونه اميد داشته باشم ؟آيا اين همه سياهي گناه و معصيت جز با خون پاك مي شود ؟ پس يك راه مانده به جبهه بروم يا در آنجا خدا رحم مي كند و لطف مي كند و سند پاكيم را مي گيرم . و ان شاء الله بقيه ي عمرم را به لطف و رحمت خدا به عنوان يك بنده و عبد خدا مي گذرانم يا اينكه شهيد مي شوم و خدا با لطف و كرمش گناهانم را مي بخشد كه غير از او در آن روز فرياد رسي نيست . آري  عزيزان هر چه فكر كردم در زندگي ام آنقدر خوبي نديدم كه به خاطر آنها بهشت خدا نصيبم شود كه آنقدر معصيت خدا را كرده ام كه اگر اميدم به رحمت خدا نباشد و جود و كرمش شامل حالم نشود به راستي كه از زيانكارانم ، پس چه مي گويید ؟ باز هم مي گوييدزن و بچه ؟ باز هم مي گوييد پدر و مادر ؟ باز هم مي گوييد جواني ؟ آخر تاكي دوباره خدا باران رحمتش بر يك ملت باريدن بگيرد و يك فوز عظيم مانند اين جنگ الهي نصيب يك ملت بكند . كه آن ملت سعادت جنگيدن در راه خدا را داشته باشند ؟ پس چرا ؟ پس چه مي شود مرا كه از اين فرصت استفاده نكنم تا يا سند طهارت روحم را بگيرم يا فيض شهادت در راه قرآن و اسلام را ؟ مادر خون من از كدام يك از اين جوانان رنگين تر است ؟

برایم دعا کنید: 

مادر ترا به خدا براي من گريه نكن كه مي دانم نمي كني بلكه براي شهيد مظلوم بهشتي گريه كن مادر ميداني بهشتي كه بود ؟ رهبر و اماممان مي فرمايد بهشتي براي ملت ما يك ملت بود ( چيزي به اين مضمون ) مادر براي شهيد مدني گريه كن برادر شهيد دستغيب گريه كن كه تمام عمرش را حرف زد مي دانيد در چه مورد آري قيامت و چه بجا و چقدر آثار بزرگي بجا گذاشت ، همين جا به تمام شما عزيزانم توصيه مي كنم بخوانيد كتب و آثار شهيد ارزشمند و مرد با تقوا را و به نيكي از او ياد كنيد . مادر هنوز برايت بشمارم؟ شهيد مطهري ، شهيد قاضي طباطبايي و…  و باز مادر برو شهيد آباد كه واقعاً آباد شده از مزار بهترين بچه هاي دزفول كه من خاك پاي هيچ كدام ايشان نمي شوم مادر تو را به همان چيزي كه آن روز صبح خونه شهيد حسين برايت گفتم توصيه مي كنم كه در جريان كربلا و روز عاشورا حضرت زينب (س) هرشهيدي را كه آوردند برايش گريه ميكرد اما براي شهيدان خانواده و اهل بيت خودشان گريه نمي كرد تو هم مگر نه اين است كه پيرو حضرت زينب (س) هستي ؟ مادر اگر واقعاً فكر مي كني من به فيض عظيم شهادت رسيده ام حتماً‌از پوشيدن لباس تيره برايم خوداري كنيد . هميشه در دعاي كميل و نماز جمعه اگر شركت كردي برايم طلب آمرزش كن و از خدا بخواه از سر تقصيراتم بگذرد .

برای شهداء فاتحه بخوانید: 

مادرم : برايت چه بگويم كه از رويت خجالت مي كشم و شرم دارم با تو حرف بزنم و برايت بنويسم چرا كه اصلاً نتوانستم برايت بچه خوبي باشم و وظايفم را آنچنان كه هست نسبت به تو انجام بدهم مادر فهميده بودم بوسيدن دست مادر خيلي ثواب دارد و تصميم داشتم براي جبران گذشته هميشه دستت را ببوسم ولي چه كنم كه ديگر نماندم . مادر ان شاءالله كه از من راضي هستي و شيرت را حلالم مي كني ؟ مگر نه؟درست است كه من زياد اذيتت كرده ام اما تو خوش قلب تر از آن هستي كه من را نبخشي .مادر سعي كن هيچ وقت جايي مطرح نكنيد كه بله بچه من شهيد شده ( جاهايي كه لازم نيست ) تا خدايي نكرده از اجرتان كم شود و هواي نفس در سخنتان اثر گذارده باشد مادر التماس دعا دارم وقتي به سر مزارم مي آيي اول براي بقيه شهدا فاتحه بخوان بعد براي من و دستت را بر روي قبرم بگذار تا آنهارا ببوسم .

برایم طلب مغفرت نمایید: 

و اما شما پدر : پدر باور كنيد كه من هميشه وقتي از شما نزذ دوستانم ياد مي كردم مي گفتم خدا حفظ كند پدرم را كه واقعاً آدم زحمت كشي است ، پدرخداوند ان شاءالله اجرتان بدهد كه خيلي برايمان زحمت كشيدي ولي ما لياقت نداشتيم( بيشتر منظور خودم هستم ) تا از شما قدرداني كنيم خصوصاً من كه واقعاً لياقت نداشتم خدمت شما را بكنم راستي پدر يادتان مي آيد روي مسئله روضه خواندن من چقدر باشما بحث مي كردم و درد سرتان مي دادم حتماً من را مي بخشي و حتماً وقتي در روضه اشكتان جاري مي شود از آ قا امام حسين برايم طلب بخشش مي كني ، ان شاء الله كه خدا عمرتان را زياد كند تا هميشه در منزل مان مراسم روضه ابا عبد الله الحسين (ع) باشد . پدر به خدا فراموش نكن كه اگر مي بيني فرزندانت نماز خوان هستند و مسلمان و به ياد خدا مطمئن باش كه ازبركت اشك هايي است كه براي امام حسين ريخته اي خداوند ان شاءلله توفيقتان بدهد كه جزء عزادان امام حسين (ع) به حساب بيايید، ان شاءالله راستي پدر اگر خدا توفيق داد و به سفر حج رفتيد حتما ً در آنجا هر جا كه براي زيارت رفتي حتماًمراهم ياد كن و بر ايم طلب مغفرت بنما . ان شاءالله كه شما هم مرا ببخشي.

ان شاءالله جزء شهداءبه حساب آیم :

برادران ،خواهران، همسرم، برادرانم . براي شما مي خواستم پيام هاي جداگانه بنويسم اما متاسفانه ديگر دير شده و الان من در خط مقدم جبهه هستم و ان شاء الله امشب يا فردا شب حمله به مزدوران بعثي شروع مي شود و ديگر نمي توانم بيشتر از اين وقتم را صرف اين كار بكنم چون بايد خودم را آماده كنم.  از سير حركت ، من دارم مي فهمم دراين حمله من هم كشته مي شوم اما با تمام وجود دارم دعا مي كنم كه ان شاءالله خدا از سر تقصيراتم بگذرد و جزء شهداء به حساب بيايم. راستي اگر شهيد شدم مانند حسين شهيد رفتار كنيد اگر در جبهه بودم حتماً با همان لباس خون آلود دفن بشوم و اگر در شهر شهيد شدم بعد از كفن با لباس پاسداري ( تهران يك لباس دارم چون در دسترس نباشد به طريقي كه صلاح مي دانيد  عمل كنيد با عزيزان مطرح شود ) .

 

علي دوستاني

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده