نوید شاهد- شهید"مسعود قادری" در بخشی از وصیت نامه اش خطاب به خانواده اش می نویسد:«در آخر از پدر و مادر و خواهر و برادرانم مي خواهم به نماز و دعا ارزش زياد قائل شوند و زندگيشان را بر پايه اسلام بنا كنند. خواهر كوچكم را خيلي دوست دارم، مادرم او را زينب وار تربیت کنید و حسين و فرهاد را از همين الآن درس شهادت بياموزيد...» در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مسعود قادری بيست و ششم دي 1342، در شهرستان انديمشك به دنيا آمد. پدرش علي و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ششم شهريور 1362، در پاسگاه زيد عراق بر اثر اصابت تركش به صورت و قلب، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش قرار دارد.

متن وصيت نامه شهيد مسعود قادري:

اي كاش توانايي آن را داشتم تا حقيقت آشكاري را كه شايد خيلي از ما به آن اطمينان داريم براي آنان كه هنوز شك دارند به آنها كه اين حقيقت را دروغ نمي پندارند، روشن كنم. اميدوارم مرا ببخشيد كه ريز نوشته ام  و از ورق كمتري استفاده كرده ام چون نمي خواهم به درازا بكشد تا شايد خداي ناكرده شما را خسته كنم و بدون مقدمه آغاز مي كنم.

عاقبت این زندگی، مرگ است

علي (ع) در آخرين لحظات عمر با بركتش مع الوصف ازموعظه خودداري نفرموده و جملاتي فرموده كه همه ازمرگ فرار مي كنند ولي عاقبت به آن مي رسند، هركس سعي مي كند كه نميرد ولي فايده ندارد و عاقبت اين زندگي، مرگ است. با تمام تلاشهايي كه انسان براي زنده ماندن مي كند اما فايده اي ندارد و در آخر در همين جنگ و گريز گرگ اجل گلويمان را مي فشارد.

استناد به سخنان حضرت (ع)

امام علی (ع) فرموده: «من ديروز با شما بودم يعني مثل شما به مسجد مي آمدم و نماز ميخواندم، سخنراني مي كردم، امروز عبرت شما هستم بستري شده ام.» اي بدنهاي سالم، نگاه به فرق سر علي (ع) بكنيد و عبرت بگيريد، دست علي (ع) از اثر ضربت ديگر نمي تواند تكان بخورد همان دستي كه درب قلعه خيبر را كه چهل پهلوان بزحمت باز و بسته اش مي كردند از جا كند و تا چهل قدم پرتاب كرد. حال دستي كه مرحب خيبري و عمرو بن عبدود را كُشت همان دستي كه درب قلعه را روي دست گرفت تا لشكريان از روي آن گذشتند، آنها براي شما عبرت است.

ای مردم باركش باشيد نه بارگزار روي خلق

فردا نيز از ميان شما خواهم رفت جنازه ام را به خاك مي سپاريد، اين دستها و پايها را در كفن مي پيچيد اي دستهاي سالم با اين دستها مال كسي را نبريد و به كسي ستم روا نداريد. شما هم اي دوستان علي (ع) باركش باشيد نه بارگزار روي خلق. نيكي كنيد پيش از آنكه اعضاء و جوارحتان از بين برود.

سخنی با مردمان کشورم

اي پدران و مادران، برادران و خواهران کشورم، شما هم چنين روزي در پيش داريد، آنگاه فرمود چند روزش با شما رفيق بودم اينك روحم به عالم اعلا مي رود و بدنم بدون جان مي ماند بايد اين بدن بدون روح براي شما موعظه باشد. من كه مُردم بايد مُردنم براي شما پند باشد يعني همينطور خواهيد شد و چنين روزي در پيش خواهيد داشت اين بدن چه بود و حال چه هست و فردا چه خواهد شد، آري همه ما خواهيم رفت اين را بدانيد هر كس به اندازه زره اي كار نيك كرده باشد سزاي آن را مي بيند بالاخره اين دنيا جاي ماندن نيست و بايد كوله بار را بست و رفت و اميدوارم همه شما اين را بفهميد.

برای نماز و دعا ارزش قائل باشید

در آخر از پدر و مادر و خواهر و برادرانم مي خواهم به نماز و دعا ارزش زياد قائل شوند و زندگيشان را بر پايه اسلام بنا كنند. خواهر كوچكم را خيلي دوست دارم، مادرم او را زينب وار تربیت کنید و حسين و فرهاد را از همين الآن درس شهادت بياموزيد. در آخر از مادرم مي خواهم براي من گريه نكند بر حسين (ع) گريه كند زيرا گريه بر حسين شهيد رحمت است.

اميدوارم پدرم مرا ببخشد و حلال کند كه نتوانستم عصاي دستش شوم ولي اين را بدان كه نمازهايتان عصايي است كه مي بايد به دستت مي دادم و دادم. سخن به درازا بكشيد و به خانواده و دوستان مي گويم اگر مي خواهيد مرا ببينيد و پيش من باشيد فقط اين است كه به نماز و دعا ارزش قائل شويد، زيرا سلاح مؤمن دعا است .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده