سوره والعصر، رمز پیروزی
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید غلامرضا زمانيان یکم آبان 1341، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش سالارعلي، خواربارفروش بود و مادرش صديقه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت.
تحصیل:
ایشان در سن هفت سالگي دوران تحصيلي خود را در دبستان رازي دزفول آغاز كرد و در همان دوران كودكي هوش و استعداد خود را به وضوح نمايان مي كرد و در تمامی درسهايش هميشه موفق بود. از همان دوران كودكي روحي بسيار بزرگ و كنجكاو داشت. جهت خواندن كلاس سوم دبيرستان به گنبد كاووس رفت و بعد از مدت كوتاهي با قبولي و نمرات عالي همراه ديگر دوستان به زادگاهش بازگشت.
خصوصیات اخلاقی
يكي از صفات بارز ایشان از خود گذشتگي، شجاعت، گذشت و ایثار در ميان اقوام زبانزد بود. عشق به اسلام و میهن اسلامی در ایشان موج می زد. روحیه ای سرشار از امید و توکل به خدا داشت و خستگی ناپذیر بود.
دوران انقلاب
ایشان قبل از انقلاب و در همان دوران نوجواني از فعالان در این عرصه بود. از فعاليت ایشان در دوران انقلاب مي توان به شركت در جلسات قرآن مساجد، شركت در مجالس سخنراني ضد رژیم پهلوی، شركت در تظاهرات، پخش اعلاميه هاي امام و آگاه كردن بچه هاي مساجد از طريق جلسه هاي قرآن اشاره کرد.
عضویت درسپاه
بعد از پيروزي انقلاب نیز ایشان آرام ننشسته هميشه در اين فكر بود تا در ارگاني ثبت نام كرده و فعاليت خود را در جهت پيشرفت اسلام آغاز كند. با تشكيل سپاه پاسداران به فرمان امام و تشكيل نيرو هاي ذخيره سپاه ایشان نيز از همان اوايل در ذخيره سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دزفول ثبت نام و عضو شد. قبل از شروع جنگ فعاليت های فراوانی از قبیل: نگهباني و اعزام به محل هاي تعيين شده از طرف سپاه را درکارنامه خویش دارد. سه ماه قبل از شروع جنگ تحميلي نيز به ايلام اعزام شد و مدتي در آنجا خدمت كرد و هنگام برگشتن از ماموريت ماشين آنها به دره اي سرازير شد ولي به خواست خدا از مرگ حتمي نجات پيدا كردند.
اعزام به جبهه
در روز اول مهر كه عراق حمله همه جانبه خود را عليه ايران آغاز كرد ایشان از اولين افرادي بود كه داوطلب اعزام به جبهه نبرد عليه كفار عراقي شد اما بنا به ضرورت از رفتن او به جبهه جلوگيري مي كردند لکن با اصرار زياد و راضي كردن مسئولين به مدت يك ماه به جبهه دشت عباس اعزام گرديد و در آنجا نيز تلاش شبانه روزي داشت و پس از پايان ماموريتش به شهر بازگشت و به خدمت در شهر ادامه داد. به هنگام حمله( فتح المبين) از طرف مسئولين سپاه مسئوليت يكي از انبارها به ایشان محول مي شود اما هميشه پي فرصت مناسب بود تا در جبهه حضور و در حمله شركت نمايد. با فرارسيدن زمان اعزام نيرو از طرف سپاه براي عمليات (بيت المقدس)، از اولين كساني بود كه با توجه به مخالفت شديد مسئولين براي رفتن به جبهه داوطلب شد و پس از راضي كردن آنها مسئوليت انبار را به يكي ديگر محول كرده و خود عازم جبهه شد. ایشان به هنگام خداحافظي به يكي از دوستانش چنين مي گويد:«كه من با سوره والعصر بر نيروهاي كفر حمله خواهم برد و ان شاءالله پيروزيم.»
شهادت
سرانجام دهم ارديبهشت1361، در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پیکر او را در شهيدآباد زادگاهش به خاك سپردند.