نوید شاهد- بعد از آزادسازی خرمشهر، شب‌های احیا بود که وارد شهر شدیم، در مسجد امام حسن علیه‌السلام در کوی طالقانی مراسم دعا و زیارت خواندیم و آنجا بود که اولین بار نوحه «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» خوانده شد و بچه‌ها با شنیدن آن سینه می‌زدند و گریه می‌کردند.
اولین بار که «ممد نبودی ببینی» خوانده شد
 به گزارش نوید شاهد خوزستان و به نقل از ایکنا، سیده کبری عارف‌زاده، از بانوان امدادگر هشت سال دفاع مقدس از جمله بانوان امدادگر جنگ تحمیلی در خرمشهر و آبادان بود. متن زیر گفت‌وگوی ایکنای خوزستان با این بانوی امدادگر درباره حضورش در عرصه امدادگری و همچنین روزهای نخست آزادسازی خرمشهر است.
عارف‌زاده در ابتدای سخنان خود گفت: قبل از شروع جنگ تحمیلی ما به عنوان مربی آموزش نظامی در خدمت خواهران خرمشهر بودیم. یک دوره آموزش پاسدار وظیفه در خرمشهر هم داشتیم‌ که بعد از آن جنگ شروع شد و در خدمت سپاه خرمشهر بودیم و کار ما با تعدادی از خواهران مهمات رسانی و پشتیبانی بود.
وی افزود: هفت، هشت ماه کار ما همین بود. بعد از آن به عنوان امدادگر آموزش دیدیم و در بیمارستان طالقانی آبادان مشغول به کار شدیم. قسمت بهداری سپاه خرمشهر در این بیمارستان مستقر بود. خواهران تقسیم‌شده بودند، بعضی در اورژانس، بعضی در بخش، یا ریکاوری، اتاق عمل و انبار دارویی خدمت می‌کردند. بچه‌ها در سه شیفت کار می‌کردند، صبح‌کار، عصر کار و شب‌کار. البته در مواقع ضروری که قرار بود عملیاتی انجام شود، آماده‌باش صد در صد اعلام می‌کردند و همه باهم در بیمارستان حضور پیدا می‌کردند.
عارف‌زاده گفت: خواهران در این مدت همیشه برنامه‌های معنوی برای خود داشتند، مثلا دوشنبه و پنج‌شنبه‌ها بعضی از آن‌ها روزه می‌گرفتند، حتما دعاهای روزانه را می‌خواندند، وقتی می‌خواستند در بیمارستان مشغول به کار شوند، در اتاق استراحت، قرآن روزانه خود را می‌خواندند.
بانوی امدادگر دوران دفاع مقدس بیان کرد: در آن زمان در طبقه هم‌کف بیمارستان، یک اتاقک شیشه‌ای بود که نماز جماعت و مراسم دعا آنجا برگزار می‌شد. بعضی اوقات مجروحین با ویلچر می‌آمدند و شرکت می‌کردند. آن زمان، کلاس‌های معارف اسلامی و تاریخ اسلام هم داشتیم. حضور خواهران در فضای آن روزها، جلوه معنوی داشت. یک دانشگاه معنوی بود و خیلی بهره می‌بردیم.
عارف‌زاده ادامه داد: به یاد دارم در عملیات رمضان سال ۶۱، بعد از سحر  می‌خواستیم استراحت کنیم که سیل مجروح به بیمارستان روانه شد. علاوه بر اورژانس که پر بود، همه مجروحینی که نیاز به عمل داشتند، به طبقه بالا برده بودند و برخی از آنها در راهروی بیمارستان بودند.
این بانوی رزمنده بیان کرد: به خاطر دارم پیرمردی را به بیمارستان آورده بودند که پایش قطع شده و تنها به پوست وصل بود. از او پرسیدم شما چه کار می‌کردید؟ گفت می خواستم بروم اذان بگویم که دچار این حادثه شدم. پسر جوان هفده، هجده ساله‌ای بود که دو پایش قطع شده‌ بود، عکس امام را روی سینه گذاشته بود و ضجه می‌زد. می‌گفت می‌خواهم برگردم. این اتفاقات در عملیات رمضان بود‌. جوان رزمنده‌ای بود که تیر به شکمش خورده بود، بعد از عمل به خاطر خون‌ریزی، دچار تشنگی زیاد شد و طلب آب می‌کرد. ما نباید به او آب می‌دادیم. وقتی آب خواست گفتم: فکر کن روزه هستی. گفت چشم. دقایقی بعد دوباره مرا صدا کرد و گفت: خواهر خیلی تشنه‌ام. من هم گاز را خیس کردم و زبانش را مرطوب کردم. زبانش خشک خشک بود. الان بعد از آن سال‌ها بعضی از خواهران خیلی گریه می‌کنند. می‌گویند رزمنده‌ها خیلی طلب آب می‌کردند کاش به آنها آب می‌دادیم و بعد به شهادت می‌رسیدند، خیلی برای ما سخت است.
وی تصریح کرد: زمانی که خرمشهر آزاد شد، زمان زیادی طول نکشید که بعد از آن، ماه رمضان شد. خرداد که خرمشهر آزاد شد، مرداد، ماه مبارک رمضان بود. آن موقع اجازه نمی‌دادند خانواده‌ها وارد شهر شوند چون کاملا پاکسازی نشده بود ولی ما چون زیر نظر سپاه بودیم، با ماشین آمدیم، رمز شب را گفتیم و وارد شدیم. با اینکه اهل خرمشهر بودیم، شهر را نمی‌شناختیم از بس خراب شده بود.
عارف‌زاده گفت: شب‌های احیا بود که وارد شهر شدیم. می خواستیم به مسجد امام حسن علیه السلام در کوی طالقانی برویم که بچه‌های سپاه خرمشهر آنجا مراسم داشتند. در مسجد دعا و زیارت خواندیم. بعد از آن بچه‌ها شروع به سینه زنی کردند که خیلی صحنه عجیبی بود چون اولین مراسمی بود که در خرمشهر می‌گرفتیم. بچه‌ها نوحه می‌خواندند و همان‌جا بود که نوحه «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» را خواندند و بچه‌ها سینه می‌زدند و گریه می‌کردند. این نوحه را جواد عزیزی یکی از بچه‌های خرمشهر سروده بود و آقایان حسین فخری و کویتی پور آن را خواندند. مراسم باشکوه و معنوی بود.
انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده