دیدار با رهبر، آبی شد بر آتش دلمان تا زندگی بدون حاج حبیب را تجربه کنیم
به گزارش نوید شاهد خوزستان، جهاد در راه خدا، یکی از مهمترین وظایف و مسئولیتهای فردی و اجتماعی هر مسلمان است. مدافعان حرم با الگوگيري از سرور و سالار شهيدان امام حسين (ع) و به حكم جهاد در راه خدا و با نيت شهادت طلبي گام در عرصه اي گذاشتند كه تداعي گر حماسه سازان كربلا باشند آنان با اهداي جان و مال خويش زمينه اعتلاي اسلام و رفع خطر دسيسه ها از اين مرز و بوم شدند. شهيدان مدافع حرم الگويي شايسته از بصيرت و تقوا را براي نسل جوان به نمایش گذاشتند.
پس از دوران دفاع مقدس و شهدای جنگ تحمیلی مردان خدا در جبهه و سنگر دیگری در راه حفظ اسلام پای در رکاب شهادت نهادند تا این بار شهدای مدافع حرم نام گیرند. امروز داستان زندگی بزرگمردی را باهم می خوانیم که هشت سال جنگ تحمیلی را به قول همرزمان و همکارانش معروف بود به پیک جنگ بود و هر روز خبری تازه از جنگ می آورد، در عملیات های مختلفی شرکت کرد و در میدان های جنگ با سرودن اشعار طنز و حماسی، شادی شور و شوق را در رزمندگان ایجاد می کردند هرجا حاج حبیب بود شور و شادی آنجا بود و امروز با شنیدن خبر پیدایش گروههای تكفیری و داعشی باز تکلیف را بر خود واجب دانسته و برای دفاع از ناموس این مرزوبوم و کیلومترها دورتر از وطن، با گرگ صفتان داعشی به ستیز بر پا می خیزد.
مدافعان حرم انسان های با ارزشی هستند که از جان و خانواده ی خود می گذرند تا حرمت حرم اهل بیت حفظ شود و دشمن به خاک آنها نفوذ نکند.
شهید حاج حبیب جنت مکان یکم فروردین 1340 در منطقه چنیبه سفلی اهواز در خانواده ی مذهبی به دنیا آمد. پدرش حاج خلف جنت مکان کشاورزی زحمتکش و اهل خمس و زکات بود و مادرش سفیه رفاهی بانویی فرهیخته حافظ و مربی قرآن بود که به گفته خود شهید، صبح فرزندانش را با قرائت قرآن و سرودن شعر از خواب بیدار می کرد. سال ۵۸ موفق به اخذ دیپلم علوم انسانی شد. در سال 1364 ازدواج کرد. در 1362 راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در عملیات های مختلفی شرکت داشتند. وی در تیپ امام حسن (ع) و در گردان امیرالمؤمنین(ع)، جعفرطیار(ع) و در بیشتر یگان خوزستان حضور داشتند. بعد از جنگ با وجود اینکه مجروح بود و جسم بیماری داشت هیچ وقت آرام و قرار نداشت و با شنیدن خبر حمله داعشیان سفاک به عراق در آن جا حضور یافت. سرانجام در منطقه بیجی استان صلاح الدین عراق در حین انجام ماموریت در روز پنجشنبه ۲۷ فروردین سال ۹۴ با بمب و تله های انفجاری کنترل از راه دور گروهک داعش به شهادت رسیدند.
در این راستا گفتوگویی با مریم جنت مکان، همسر شهید حاج حبیب جنت مکان سردار شهید مدافع حرم خوزستان انجام دادهایم که در ذیل میآید:
نوید شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید.
مریم جنت مکان:با سلام و قبولی طاعات همه شما، اینجانب مریم جنت مکان، همسر شهید مدافع حرم حاج حبیب جنت مکان هستم.
نوید شاهد خوزستان: با شهید حبیب جنت مکان چگونه آشنا شدید؟
مریم جنت مکان: شهید حاج حبیب پسر دایی من بودند. ما به صورت کاملا سنتی، در سال 1364 ازدواج کردیم و زندگی مشترکمان را در اتاقی در طبقه بالای خانه پدری ایشان واقع در منطقه کمپلو اهواز شروع کردیم. حاصل این ازدواج دو فرزند شد، یک دختر به نام راضیه خانم که کارشناس ارشد در رشته معماری و آقا روح ا.. که ایشان هم کارشناس ارشد رشته مدیریت صنعتی هستند.
نوید شاهد خوزستان: از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید برایمان بگویید.
مریم جنت مکان: حاج حبیب فردی با ایمان و با غیرت بود و در مورد مسائل اطرافش نمی توانست ساکت بنشیند. در جمع فامیل و دوستانش به فردی شوخ طبع و بذله گو معروف بود. بسیجی و هنرمند و همچنین شاعر و مداح اهل بیت بود و در دوران جنگ تحمیلی، در میدان های جنگ با سرودن اشعار طنز و حماسی شادی، شور و شوق را در رزمندگان ایجاد می کرد، هرجا حبیب بود شور و شادی آنجا بود و بیشتر همرزمانش او را با این ویژگی بارز می شناختند، بعد از جنگ به فعالیت های مختلف پرداخت و رسیدگی به مشکلات مردم و کمک به مستمدان را از وظایف اصلی خودش می دانستند.
در جنگ تحمیلی ایران و عراق جانباز شد اما جانبازی مانع از فعالیتهای فرهنگی ایشان نشد بلکه بیشتر از قبل به مسائل فرهنگی اهمیت می داد و با علاقه به سمت کارهای فرهنگی می رفت. ایشان معتقد بود با کارهای فرهنگی می توان جوانان و نوجوانان را به اهداف ارزشمند انقلاب اسلامی رساند. وی در دوران دانشجویی کارگردانی چند تئاتر را انجام داد و در کنار شغلش که کارمند شرکت سپنتا بود بازیگری می کرد. از جمله فیلم هایی که وی در آنها نقش آفرینی کرد، سریال مختار نامه بود. در کنار تمام فعالیت ها و کارهایش بسیار به تربیت فرزندانش اهمیت میداد و همیشه به من می گفت: «من تمام تلاشم را می کنم تا در سفره ام نان حلال باشد پس با راهنمایی ها و ایمان هر دوی ما باید تلاش کنیم تا فرزندانمان به خطا و اشتباه نروند» و خدا را شکر می گویم که امروز فرزندانم نیز به راه پدرشان معتقدند.
نوید شاهد خوزستان: شهید حبیب چه آرزویی را همیشه برای شما زمزمه می کرد؟
مریم جنت مکان: حاج حبیب بسیار شاد و سرزنده بود، در کل آرام و قرار نداشت و همیشه به من می گفت: برایم دعا کن زمین گیر نشوم من دوست ندارم در رختخواب بمیرم. وقتی به شهادت رسید همه دوستان و آشنایانش می گفتند بخدا که شهادت برازنده اش بود.
نوید شاهد خوزستان: زمانیکه تصمیم به سوریه رفتن گرفت چگونه این مطلب را با شمال در میان گذاشت و عکس العمل شما چگونه بود؟
مریم جنت مکان: وی چندین سال پیاپی پیاده روی اربعین می رفت و دنبال راهی بود که به نیروهای مدافعان حرم بپیوندد. چون ایشان نظامی نبود اجازه اعزام نمی دادند. در سال 1393 بعد از پیاده روی اربعین خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع) شد و توانست از آن طریق وارد کار و فعالیت شود و این شد که دیگر به ایران نیامد. عیدها راوی جنگ می شد و در مناطق جنگی فعالیت می کرد. من از تمام فعالیت ها و حرکت های او اطلاع داشتم و می دانستم یک جا بند نمی شود. تا اینکه یک ماه بعد از پیاده روی گفت: «به عنوان کمک به مدافعان حرم اعزام می شوم» به ایشان گفتم:«بچه هایمان کم سن و سال و در سن حساسی هستند. بعد از تو همه از آنها می پرسند پدرتان کجاست و نمی دانند چه جوابی بدهند» چون آن سالها مدافعین حرم مثل الان شفاف نبود و کسی نمی دانست، پس خودش شخصا دختر و پسر و دامادش را جمع کرد و شروع به صحبت کرد و گفت: «اگر من بروم و مدافع حرم و حریم حضرت زینب (س) بشوم بد است؟» گفتند:«نه پدر...» و دیگر او ادامه نداد.
نوید شاهد خوزستان: از آخرین دیدار و یا آخرین مکالمه خود با شهید قبل از شهادت ایشان برایمان بگویید.
مریم جنت مکان: نوشتن و یادآوری آن روزها خیلی سخت است. آخرین بار 10 فروردین 1394 اهواز بودیم برادرم ما را دعوت کرده بود پیکنیک، آقا حبیب مرتب می گفت: «می خواهم بروم مرز، باید امشب عراق باشم» برادرم گفت: «نهار بخورید بچه ها شما را می رسانند» اتفاقا وقتی داشت جوجه کباب درست می کرد گفت: «این آخرین جوجه کبابی است که با شما می خورم»، انگار چیزی در وجودم یخ بست نمی توانستم نگاه کنم، زمان بعد از جملات حبیب برایم ایستاد. بهت زده فقط نگاه می کردم و مدام در ذهنم این آخرین نهاری است که با او هستم .
بعد نهار با پسر برادرم همه راهی شدند و رفتند که حاجی را برسانند موقع خداحافظی گفت: «دیدار به قیامت..» که همه گفتند: «حاجی این چه حرفی است...» دخترم رفت سر پدرش را بوسید و میان اشک و لبخند همه از او خداحافظی کردیم.
نوید شاهد خوزستان: وقتی خبر شهادت به شما داده شد از آن احوال و ساعات برایمان بگویید.
مریم جنت مکان: روز شهادتش عروسی برادرزاده شهید بود و به من گفت: «اگر میخواهی بیای اهواز عروسی با خودت لباس سیاه بیاور»، من اهواز بودم و بچه ها تهران، آنها برای عروسی نیامده بودن از روز قبلش هر چه با حاجی تماس گرفتم پاسخ نمی داد. روز عروسی ساعت 6 صبح دلم شور میزد از خانه خواهرم بلند شدم کسی را بیدار نکردم خواستم به منزل برادر شوهرم بروم و احوال حاج حبیب را بپرسم از خانه که خارج شدم دیدم برادر شوهرم با لباس مشکی روبروی در خانه نشسته، معلوم نبود از کی آنجا نشسته بود تا ما بیدار شویم. دیگر از احوال و هوای آن موقع و ساعات سخت فقط می دانم که نمی دانستم و نمی توانستم تحمل کنم تا الان می دانستم حاج حبیب هست با تمام دوری ها و تلاش هایش، اما الان فرزندانم در تهران با بی کسی چه کنند. در تب و تاب آمدن به اهواز دختر و پسرم به دنبال بلیط هواپیما که در آن زمان بلیط نبود و آنها به اصرار می خواستند با ماشین شخصی بیایند و من بیقرار بودم که مبادا یکی از فرزندانم را در تصادف از دست بدهم اجازه ندادم و بالاخره با سختی توانستند ساعت 6 بعدازظهر بلیط گیر بیاورند و به اهواز برسند.
نوید شاهد خوزستان: روزهای بدون شهید حبیب بر شما چگونه می گذرد.
مریم جنت مکان: صحنه های خیلی بدی بود، روزهای بدون شهید خیلی سخت بود مخصوصا اوایل که نتوانستیم سوگواری کنیم هر هفته مجبور بودیم برای تسکین دلهایمان از تهران به اهواز بیاییم. وقتی برای اولین بار بعد از شهادت به خانه وارد شدم خانه ای که می دانستم دیگر حبیب در آن نخواهد بود، لباسهای آویزان شده به جا لباسی، کتابها و دستخط او، بدون پشت و پناه شده بودم خیلی سخت بود. بلد نبودیم بدون ایشان برای خودمان تصمیم بگیریم. حتی مسافرت یادمان رفته بود. همیشه با هم همه چیز را تجربه کرده بودیم. هر کس برای دلداری به ما می گفت به سفر بروید اصلا دل و دماغ این را نداشتیم و فقط منتظر آخر هفته بودیم که به اهواز و سر مزار حبیب بیاییم. تا اینکه در آبان 1394 به دیدار خصوصی با رهبر دعوت شدیم و همان آبی شد بر روی آتش دلمان، خیلی روحیه گرفتیم اصلا باورکردنی نبود. حال دلمان خوب شد. زندگیمان رنگ دیگری گرفت و بسیار انرژی مثبت از ایشان با خود به همراه آوردیم تا زندگی بدون حاج حبیب را تجربه کنیم.
نوید شاهد خوزستان: چه پیامی برای مسئولین دارید .
مریم جنت مکان: پیام ما به مسئولین این است که هوای مردم ایران را داشته باشند به خدا که همه مردم ایران مردمان خوبی هستند همین ها بودند که انقلاب کردند اگر این زنان و مردان نبودند نظام انقلابی الان را نداشتیم هر موقع نیاز بوده و هست مردم پای کار هستند حیف است که الان مردم اینقدر در سختی و مشقت هستند، حیف است که رفاه نداشته باشند. مسئولان باید بدانند که خانواده های شهدا بعد از شهدایشان غیر از خدا و همین مسئولین که در راس هستند کسی را ندارند. همین ها الان باید هر یک پدر و برادر برای خانواده های شهدا باشند. کار و قدر شهدا و بنیاد شهید را بدانند و ارزش برای این اداره و خانواده هایشان قائل شوند. ان شااله که شغل همه فرزندان ایران و بخصوص فرزندان شهدا درست شود با اندیشه و تدبیر مدیران و مسئولین.
نوید شاهد خوزستان: و سخن آخر با خوانندگان سایت نوید شاهد .
مریم جنت مکان: اینکه فرزندان شهدا و همسران و مادر و پدران شهدا را دریابید. آنها را فراموش نکنید و شهدا را به آنگونه که شایسته است به نسل جوان معرفی کنید.