گفت و گوی نوید شاهد با پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۳۳
نوید شاهد- برای یک پدر سخت است که اسماعیلش را قربانی کند، اما اسماعیل راه و مسیری را طی کرد که در ۱۴۰۰ سال پیش امام حسین(ع) و فرزندانش طی کرده بودند. در طول تاریخ چه علی اکبرها که جان خودشان را در این راه به طبق اخلاص گذاشته بودند. اسماعیل همان مسیر را طی کرده بود و خودش را فدایی عمه جان زینب(س) کرد.

اسماعیلم را در راه بی بی زینب(س) قربانی کردم

شهدای مدافع حرم مظلوم تریندد، آنان که در این زمان دل از همه تعلقات دنیایی بریدند، از فرزند و زندگی دل کندند و با بصیرتی ستودنی راهیِ دیار عشق شدند و عباس گونه از حریم حرم عمه سادات محافظت کردند. آنان که گویی به راستی دعای خیر پدر و مادر در حقشان اجابت شده و عاقبت بخیر شدند. یکی از این شهدا، شهید «اسماعیل خانزاده» است که با حسن خانزاده، پدر بزرگوارش به گفتگو نشستیم و ماحصل آن را در نوید شاهد می‌خوانید.


تولد و شهادت


اسماعیل ۱۹ شهریور ۱۳۶۳ در روستای زنگی کلا علیا شهرستان محمودآباد متولد و ۲۹ آذر ۱۳۹۴ در سن ۳۱ سالگی در حلبِ سوریه به شهادت رسید.
پسرم به فکر رفتن به سوریه بود تا اینکه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ از لشکر ۲۵ ویژه مازندران به سوریه اعزام شد و نرگس خانم که تنها یادگارش است را به سه ساله ارباب سپرد.


اسماعیل روز شهادتش را در تقویم علامت زده بود


اسماعیل روز شهادت خودش را از قبل می دانست، یک تقویم دیواری در خانه داشتند، تا ۱۱ آذر که ایران بود هر روز که سپری می‌شد را علامت زده بود، دور روز ۲۹ آذر که روز شهادت امام حسن عسگری نیز بود را علامت گذاشته بود، همان روز، روز شهادت خودش بود. این تقویم الان در منزل شهید و روی دیوار نصب است. ما آن را به عنوان یادگاری ارزشمند از اسماعیل در خانه نگه داشته ایم و آن را از روی دیوار برنمی داریم.
در سوریه هم، همان روز که می‌خواستند به عملیات بروند، به همرزمانش گفته بود که من امروز شهید می‌شوم و همانطور که دلش خواسته بود در روز شهادت امام حسن عسگری (ع) با اصابت تیر مستقیم داعش به سرش شهید شد.


شهادت پسرم را در خواب دیدم


شب قبل از شهادت اسماعیل، شهادتش را در عالم خواب دیدم، مطمئن شدم که فرزندم شهید شده است. شب ۲۹ آذر ساعت ۳ و ۱۰ دقیقه شب درعالم خواب آقای بسیار نورانی با من صحبت می کرد، در حال صحبت بودم که اسماعیل اسیر شد، ناله می‌کردم و گفتم داعش می‌خواهد با فرزندم چه کار کند؟ همان آقای نورانی به من گفت ناراحت نباش آزاد شد، خدا را شکر کردم اما بعد از آن گفت: آزاد شد اما بعد از آزادی شهید شد. در خواب گفتم «انا لله و انا الیه راجعون» اسماعیل من به شهادت رسید.


مارا به کربلا فرستاد تا مانع رفتنش نشویم


وقتی می‌خواست به سوریه برود مادرش خیلی بی‌قراری می‌کرد، آمادگی رفتن اسماعیل را نداشتیم و خودش چون این را می‌دانست ما را با اصرار، اربعین به کربلا فرستاد، وقتی از سفر کربلا برگشتیم دیدیم اسماعیل به سوریه رفته. پسرم را ندیدیم و با او خداحافظی نکردیم.


وصیت نامه پسر از زبان پدر


بعد از شهادت اسماعیل، دست نوشته ای از بین یکی از کتاب‌های اسماعیل پیدا کردیم که در آن نوشته بود: «خدایا اگر خلق تو نمی دانند، تو می‌د‌انی که من در شب ۱۱ ماه مبارک سال ۱۳۸۱ توفیق ملاقات با حضرت حجت بن الحسن(ع) را داشتم در آن زیارت به این نتیجه رسیدم که شهادت نصیبم می‌شود و در وصیت نامه اش هم نوشته: «بارالها! تو خود میدانی که من عاشق شهادتم، از عالم و آدمیان می گریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی بده.


نرگس هنوز هم شب‌ها فیلم پدرش را نگاه می‌کند


وقتی از دلتنگی نرگس پرسیدم، پدر شهید خانزاده با بغض گفت: کاش این سؤال را از من نمی پرسیدید. نرگس هنوز هم شب ها نمی‌خوابد، بعد از شهادت پدرش شبها فیلم‌های پدرش را نگاه می‌کند و تا صبح بیدار می‌ماند و صبح از خستگی خوابش می‌برد.

اسماعیلم را در راه بی بی زینب(س) قربانی کردم/ از آگاهی حضرت آقا به وجد آمدم
خاطرات دیدار با مقام معظم رهبری


سال ۱۳۹۷ با مقام معظم رهبری ملاقات حضوری داشتیم که در آن ملاقات خاطرات زیبایی برای ما رقم خورد. چهره نورانی حضرت آقا را که دیدم، نتوانستم اشک نریزم. نماز را به امامت ایشان خواندیم و نهار را در بیت مهمان ایشان بودیم.
اتفاقی در این دیدار افتاد که غافلگیر شدم. روز اول مدرسه نرگس خانم بود، از خبرگزاری ها برای به تصویر کشیدن این روز آمدند. آن روز صبح نرگس لباس مدرسه‌اش را پوشید. در راه مدرسه گفت می خواهم اول به سر مزار پدرم بروم، مزار پدرش تا مدرسه راهی نبود، وقتی رسیدیم نرگس روی مزار پدرش دراز کشید و خبرنگاران این صحنه را به تصویر کشیدند. وقتی به محضر حضرت آقا رسیدیم، آقایی که کنار مقام معظم رهبری بود ما را معرفی کرد، وقتی نرگس را معرفی کرد مقام معظم رهبری فرمودند شما همان نرگس خانمی هستید که روز اول مدرسه روی مزار پدر دراز کشیده بودید؟ نرگس جان گفت بله. من آن لحظه از آگاهی و لطف حضرت آقا به وجد آمدم.


قربانی کردن اسماعیل برای یک پدر سخت است


برای یک پدر سخت است که اسماعیلش را قربانی کند، اما اسماعیل راه و مسیری را طی کرد که در ۱۴۰۰ سال پیش امام حسین(ع) و فرزندانش رفتند. در طول تاریخ تا کنون چه علی اکبرها جان خود را در راه حق به طبق اخلاص گذاشتند. اسماعیل همان مسیر را طی کرد و خودش را فدای عمه جان زینب(س) کرد و این بزرگترین افتخار برای من است.
پایان زندگی خداحافظی با دنیا و مرگ است، مرگ سراغ اسماعیل نیامد و اسماعیل به دنبال شهادت رفت. دنیا به دنبال اسماعیل بود و اسماعیل دنیا را قبول نکرد و به سوی معبودش شتافت. ان‌شاالله در این دنیا راهنمای ما و در آن دنیا شفیع ما باشند.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده