دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۳
نوید شاهد - «گفت: من زودتر از تو عروسی می کنم. مادرم با چشمان حیرت زده پرسید: «عبدالمحمد چه می گویی آخر هنوز برای تو خبری نیست.» عبدالمحمد با صدای بلند خندید و گفت:«مادر من همین چند روزه شهید می شوم و زودتر از داداش با یکی از حواریون در بهشت ازدواج می کنم.» در ادامه خاطره ای از برادر شهید «سيدمحمدطاهر طاهرزاده موسويان» را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سيدمحمدطاهر طاهرزاده موسويان، يازدهم ارديبهشت 1340، در شهرستان بهبهان به دنيا آمد. پدرش سيدعبدالحميد، روحاني بود و مادرش بی‌بی بزرگ نام داشت. تا پايان دوره كارداني در رشته تربيت معلم درس خواند. معلم بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و سوم مرداد 1360، در شوش بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

متن خاطره:

مادرم هم ناراحت شد و هم حیرت زده چون من که برادر بزرگتر بودم تازه عقد کرده بودم و داشتم اسباب و اثاثیه عروسی را فراهم می کردیم اما شهید سید عبدالمحمد طاهر طاهر زاده موسویان برادر کوچکترم در آمد و گفت:«من زودتر از تو عروسی می کنم.»

مادرم با چشمان حیرت زده پرسید:«عبدالمحمد چه می گویی آخر هنوز برای تو خبری نیست،»

عبدالمحمد با صدای بلند خندید و گفت:«مادر من همین چند روزه شهید می شوم و زودتر از داداش با یکی از حواریون در بهشت ازدواج می کنم.»

من و مادر ناگهان به خود آمدیم و دلمان لرزید ولی او همچنان شاد و خوشحال بود.

چند روز بعد به جبهه اعزام شد و تنها هفده روز بعد شاهد خبر شهادت او بودیم و او به لقا اله پیوست .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده