شهیدی که حضور در جبهه را تکلیف الهی می دانست

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سعید رشاد، یکم فروردین 1345، در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود. پدرش محمدرضا، كارمند اداره پست بود و مادرش طيبه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضي درس خواند. كارمند كميته امداد و بسیجی بود. سال 1372 ازدواج كرد و صاحب یک پسر شد.

تحصیل

هنوز چند بهار از عمرش نگذشته بود كه از نعمت پدر محروم شد و از كودكي گرد يتيمي بر چهرة معصومش نشست اما از آنجاییکه مادر صبورش اداره زندگی را به دست گرفته بود، ایشان با رسیدن به سن تحصیل وارد حوزه علم آموزی شد و با گذراندن مقاطع ابتدائی و راهنمایی وارد دوره متوسطه شد و تا پایان این دوره تحصیل نمود لکن به دلیل مشاغل فراوان موفق به اخذ دیپلم نگردید.

دوران نوجوانی  

دوران نوجواني ایشان همزمان بود با خيزش قيام مردم مسلمان ايران و انقلاب اسلامی. آنگاه كه وی با نام امام خميني (ره) آشنا شد، ديگر خود را نمي شناخت و خود را وقف انقلاب و نهضت و قيام اسلام كرد.

خصوصیات اخلاقی

شهید سعید خود را وقف محرومان و مستمندان كرده بود. شب و روز سعي و تلاشش اين بود تا گره ایی از مشكلات آنان باز نمايد. آنچه كه سعيد در كار خود حساسيت ويژه اي به آن نشان مي داد توجه خاص به كودكان بي سرپرست و يتيم بود و سعي مي كرد به هر گونه كه شده غبار غم و گرد يتيمي را از چهره آنها بزدايد. ایشان انسان كامل و نمونه اخلاق نيكو بود بطوري كه باعث مي شد تا هر كس در اولين برخورد با وي شيفته اخلاق او شده و جذبش گردد. كمتر حرف مي زد و بيشتر اهل عمل بود. سكوت معنادار، متانت و احسان نیز از دیگر ويژگيهاي برجسته اخلاقي ایشان بود، بطوريكه اين ويژگي زبانزد دوستان و آشنايان بود. به خواندن نماز اول وقت در مسجد مقيد بود و همچون تشنه كامي با حضور در جلسات قرائت قرآن خود را از چشمه سار زلال وحي و نبوت و احكام نوراني اسلام سيراب مي كرد.

عضویت در بسیج

همزمان با تشكيل نيروهاي عظيم بسيج و آغاز جنگ تحميلي، فعاليت ایشان از جنب و جوش بيشتري برخوردار شد و از همان ابتدا جذب بسيج شد تا حفاظت و پاسداري از انقلابي را كه با خون صدها شهيد گلگون كفن به ثمر نشسته بود به عهده گيرد. لياقت و شايستگي ایشان در انجام مسئوليتها باعث شد تا در رده هاي بالاي بسيج سپاه پاسداران مشغول شود.

حضور در جبهه

وی حضور در جبهه را يك تكليف الهي مي دانست و به همین دليل بصورت داوطلب عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد و در مناطق عملياتی كرخه، رمضان، كوشك حاضر شد تا به فرمان و نداي رهبر خود لبيك گوید.

استخدام در کمیته امداد

 پس از پايان جنگ تحميلي، شور و شوق خدمت به مردم به ويژه مستمندان باعث شد تا به كميته امداد امام خميني شهرستان دزفول بپيوندد و تلاش مقدس خود را در جبهة ديگري ادامه دهد. همگام با سربازان گمنام جبهة محروميت زدائي تلاش و كوشش خود براي زدودن فقر از جامعه و دستگيري و كمك به محرومان را آغاز کرد. هميشه تلاش و همت خود را صرف خدمت به اين قشر از جامعه می کرد و با رضايت آنها، رضايت خداوند سبحان را بدست می آورد. براي او خدمت به محرومان زمان و وقت معنا و مفهومي نداشت. چه شبها كه غذا و توشه اي تهيه مي كرد و همچون مولا و مقتداي خود حضرت علي(ع) به در خانة مستمندان مي رفت تا حوائج آنها را برطرف سازد و شكم گرسنه اي را سير نمايد.

فرماندهی بسیج کمیته امداد

عليرغم اينكه اغلب وقت خود را در رسيدگي به حل مشكلات مددجويان صرف مي كرد و مسئوليتهايي چون مسئول درمان، مسئول آمار و اطلاعات كميته امداد امام خميني(ره) دزفول را به عهده داشت اما از بسيج و سازماندهي نيروها نيز غافل نبود و لذا با شايستگي كه داشت فرماندهي بسيج اداره كميته امداد امام خميني(ره) به وي واگذار شده بود.

یک روز قبل ازشهادت

شوق خدمت به محرومان در ایشان آن چنان جوشان بود كه حتي تا يك روز قبل از شهادتش براي تهيه داروهاي كمياب جهت نيازمندان با يكي از مراكز درماني خارج از دزفول هماهنگي بعمل آورده بوده تا از آن جا داروي مورد نياز آنها را تهيه نمايد.

شهادت

سرانجام  پس از يك ماه عبادت و بندگي خدا در ماه مبارك رمضان و در آستانه بيستمين فجر انقلاب اسلامي -سيزدهم بهمن 1376 - درحاليكه همراه تني چند از اعضاء كميته امداد امام خميني(ره) پس از زيارت دانيال نبي(ع) در شوش، جهت بازديد از مناطق عملياتي فتح المبين عازم منطقه غرب كرخه شده بودند بر اثر انفجار مين بجاي مانده از دوران هشت سال دفاع مقدس به همراه سه تن از همكارانش مظلومانه به شهادت رسيد. مزار ایشان در بهشت علي زادگاهش واقع است.