حماسه شهدای هویزه
به گزارش نوید شاهد خوزستان، عملیات نصر(هویزه) پس از 15 دقیقه اجرای آتش تهیه در ساعت 10صبح روز 15دیماه 1359 با حمله هماهنگ شده تیپ 3 همدان از محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و تیپ 1 قزوین از جنوب هویزه آغاز شد. تیپ3 که حمله خود را از منطقه ابوحمیده آغاز کرده بود به سرعت به سوی مواضع دشمن پیشروی کرد، ولی تیپ1 قزوین در جنوب هویزه هیچ سرعتی نداشت. تیپ 3 طی دو ساعت به کرخه رسیده و توانست با استفاده از پلهای احداثی دشمن از رودخانه عبور کرده و به کرانه جنوبی کرخه کور برسد، در این محور طی 5 ساعت نیروهای عمل کننده توانستند مناطق جنوبی کرخه کور را آزاد ساخته و ضربات محکمی بر نیروهای دشمن وارد آورند
نیروهای عراقی که شدیداً غافلگیر شده بودند با بجا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب کرخه کور عقبنشینی کردند و در حدود 800 نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند. لیکن به دلیل تأخیر نیروهای محور کارون در عبور از این رودخانه و برخورد آنها به میدان مین پادگان حمید و منطقه جفیر که عقبه دشمن محسوب میشدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختیار دشمن باقی ماندند
طبق طرح عملیات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت 8 صبح شروع شد. نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل تعدادی از تانکهای دشمن در حوالی امالغفار و امالفصیح متمرکز شده و با آرایش نظامی جناح جنوبی لشکر زرهی 16 را مورد تهدید قرار دادند. ضد حمله آنها در ساعت 9:50 از سمت شرق و جنوب به یگانهای لشکر 16 آغاز شد. یگانهای عراقی با وجود ضربات سختی که روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حمید از توان پشتیبانی و تحرک بالای برخوردار بودند. نیروهای خودی سرمست از پیروزی اولیه دشمن را دست کم گرفته و از تثبیت مواضع جدید غافل شده و تلاشی در تحکیم موقعیت بدست آمده به عمل نیاوردند. سنگری ایجاد نکرده و خاکریزی برپا نداشتند
از روز قبل تانکهای عراقی در صحنه باقی مانده و برخی افراد به جمعآوری غنایم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضدحمله و کمبود مهمات و ضعف تدارکات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی دگرگون ساختند
در ساعت 11 کل نیروهای لشکر 6 زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نیروهای دشمن به حرکت درآمدند. حضور هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را برآشفت. تانکهای عراق به هزار متری محل استقرار تیپ رسیدند. شدیدترین جنگ تانکها در طول جنگ بین لشکر 6 زرهی و لشکر9 زرهی دشمن درگرفت و تا ساعت 4 بعدازظهر ادامه یافت. در این ساعت، فرمانده گردان زرهی جهت تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور یک خیز عقبنشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان تمام نیروهای زرهی مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترک کرده و به جای یک گام چندین گام عقب نشستند
نیروهای پیاده سپاه که حدود 1/5 کیلومتر جلوتر تانکها مشغول جنگ بودند از این دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل دیگر هم در عدم آگاهی آنها مؤثر بود؛ یکی گرد و غبار صحنه نبرد که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش داده بود و دیگری عقبنشینی نیروهای زرهی با به جا گذاشتن تانکها در صحنه نبرد که از دور نشان میداد. آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به این ترتیب با این عقبنشینی نیروهای سپاهی در منطقه جامانده و به محاصره تانکهای دشمن درآمدند.
خاطرات بازماندگان شهدای هویزه
مسعود انصاری یکی از بازماندگان این حماسه مینویسد: « تعدادی از تانکهای دشمن در صحنه بودند و ما خیال میکردیم که ارتش هنوز در حال مقاومت است. یکی از تانکهای عراقی در جاده به بیست، سی متری ما رسید. حسین علمالهدی با اشاره به من گفت: «برجک تانک را بزن». من هم زدم و خود حسین هم زد. دو تا تانک دیگر نیز با آر.پی.چی زده شد و برای چند دقیقه پیشروی آنها متوقف گردید. در این عملیات با وجود اینکه ما بیسیم داشتیم خبرعقبنشینی به ما نرسید. من خودم چندین بار معرف لشکر را صدا زدم که جریان چیست؟ گفت: « به گوش باش» چند بار دیگر صدا زدم گفت:« تیپ1 دارد تغییر موضع میدهد ». بعد از چند دقیقه دیگر ارتباط ما قطع شده بود تا اینکه محاصره شدیم. همه بچهها مقاومت کردند. چنانکه در کانال کوچکی کنار جاده بیش از 50 نفر شهید شدند»
آقای عبیات یکی دیگر از بازماندگان این حماسه میگوید:« آنجا بیابان بازی بود. تنها چیزی که مشاهده میشد بوتههای علف بودند. صدای انفجارهای پی در پی خمپارهها، توپها و رگبار شدید تیربارهای تانک، دشت را پر کرده بود. برادران ما در لابلای بوتهها به شکل سینه خیز جلو میرفتند. در حالی که تیربارها به شدت مشغول شلیک بودند و تیرها از همه طرف به سوی بچهها روانه میشدند. اما بر اساس تحلیلی که برادر علمالهدی گفته بود آن نیروی ایمان بود که نقش اساسی در حرکت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاک سنگر گرفته بودند و در کل حدود ۲۰ الی ۳۰ گلوله آر.پی.جی در آنجا وجود داشت
تصمیمگیری برای عقبنشینی دیگر دیر شده بود و بچهها آماده مقابله بودند. حسین در تل خاک سمت چپ جاده بود»
محمدرضا باستی یکی دیگر از بازماندگان حماسه هویزه در خاطرات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن مینویسد: « حسین و محسن به من گفتند: شما «آر.پی.جی» ندارید، بروید کشته میشوید. درست یادم نیست حسین خودش آر. پی.جی داشت یا نه؟ خلاصه او ما را روانه کرد که در آنجا نمانیم که حدود ۱۰۰متر بیشتر نرفته بودیم که برگشتیم پشت سرمان تا بچهها را ببینیم
دیدیم حسین یک گلوله آر.پی.جی به طرف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانکها همچنان جلو میآمدند که بچهها یکی از آنها را زد و بقیه سر جایشان متوقف شدند. ما حدود ۳۰۰ متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانکهای عراقی از طرف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما میآیند. ما محاصره شده بودیم. رگبار تانکها قطع نمیشد. بچهها یکی یکی داشتند تیر میخوردند. خون از بدن آنها سرازیر بود. بچهها سینه خیز جلو میآمدند. در این حال مسعود انصاری هم داشت خودش را جلو میکشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتم .او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهید شدند.»
در این حماسه حدود ۱۴۰ نفر از نیروهای مؤمن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی از اعضای سپاه و بسیج که تعدادی از آنها از دانشجویان پیر خط امام بودند به شهادت رسیده و تعدادی نیز با تن مجروح شدند و با استفاده از تاریکی شب خود را به نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیامآوران حماسه هویزه رسالت سنگینتری را بر دوش بگیرند.