شهید "حلمی" غواصی که مظهر اشداء علی الکفار بود
به گزارش نویدشاهدخوزستان، شهید"احمدحلمي"، هفتم فروردين 1346 ، در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود. پدرش عيدي محمد، خواربارفروش بود و مادرش شوكت نام داشت.
دوران کودکی و نوجوانی
ایشان در همان كودكي با مكتب و درس پيامبر صلي اللّه عليه و آله آشنا شد، بطوري كه از سه سالگي با مسجد و عبادات آشنا و شور و علاقه او به مسجد و مسايل شرعيه باعث تعجب اطرافيان و ديگران شده بود. در حدود 5 سالگي در حالي كه هنوز به مدرسه نرفته بود با قرآن آشنا بود و هميشه در جلسات قرائت قرآن حضور فعال داشت. درحاليكه 10 الي 11 بهار از عمر او نگذشته بود که همراه با مردم مبارز انقلابي به مبارزه با نظام فاسد پهلوي پرداخت و از همان اوان بود كه بيشتر به فكر مستضعفين و حل مسائل و مشكلات مردم ضعيف و ستمديده و رنج كشيده بود.
عضویت دربسیج
درمقطع راهنمائي، كلاس سوم بود كه جنگ تحميلي بوسيله رژيم مزدور عراق بر مردم ايران تحميل شد. از آنجاییکه ایشان ذهنی تحلیلگر داشت، بعدازاینکه این سؤال در ذهنش جولان می داد که چرا کشور عراق که کشوری مسلمان است به جنگ ما آمده، به این نتیجه رسید که در بسیج ثبت نام کرده و آموزشهای نظامی لازم را پشت سر گذارد.
شرکت در عملیات فتح المبین
بعد آموزش و اردوهاي مختلف درخواست حضور در جبهه را داد که چون سن و سال کمی داشت در اوایل به ایشان اجازه عزیمت به جبهه داده نمی شد لکن با اصرار و خواهشهاي فراوان سرانجام براي اولين بار در عمليات فتح المبين شركت جست و مي گفت:«در روز قيامت هر كس بايد جوابگوي اعمال خودش باشد نمي توانم آن موقع عذر بياورم كه چرا جهاد ننموده ام.»
خصوصیات اخلاقی
آنهائي كه ایشان را از نزديك می شناختند و با او آشنائي داشته اند چهره خندان و قيافه مظلوم و بي رياي او را بياد دارند. خشمي عميق نسبت به دشمن داشت و مظهر اشداء علی الکفار بود. دلي پر درد داشت از آنانی كه به زندگي چسبيده و از جبهه غافلند. از طرفي خوفي بزرگ داشت از اينكه مبادا در وظيفه اش كوتاهي كرده باشد. انسان متهجد و باایمانی بود. ايثار، فداكاري و شجاعت خصیصه های بارز ایشان می باشند.
مرد عمل بود
به راستي نشان داد كه اين جسم نيست كه مي رود بلكه اول بايد دل برود و او كه قلبش مملو از عشق به اباعبداللّه الحسين (ع) بود. اين را در خود مي ديد كه بتواند در سخت ترين شرايط در هر جا كه نياز باشد با عمل آن را به اثبات برساند.
عملیاتها
ایشان در عملیاتهای فراوانی شرکت داشت که می توان به عملیاتهای فتح المبین، محرم ،والفجر مقدماتی، خیبر، بدر، والفجر هشت و کربلای چهار اشاره کرد. اولین عملیاتی که در آن شرکت کرد عملیات فتح المبین بود. آري او همراه با سپاه اسلام در فتح المبين شركت فعال داشت. از اين لحظه ديگر آشنا شده بود. رفتن او رفتن به جبهه بود، گفتارش گفتار جبهه، پيامش پيام جبهه، دوستانش ياران جبهه و هرگاه كه در شهر بود به انتظار خبري از جبهه.
جانبازی
در یکی ازعملیاتها از ناحيه پا به شدت زخمي شده بود و با وجود اينكه خود مسؤول به او گفته بود به عقب برگرد تا تو را به اورژانس ببرند، چندين بار مي خواست دوباره به خط برگردد كه همراهان او مانعش مي شدند و مي گفتند خونريزي پايت شديد است و اگر برگردي نمي تواني كاري انجام دهي.
عملیات کربلای چهار
ایشان درحالي در عمليات كربلاي4 شركت مي كرد كه هنوز هم از ناحية پا و كمر درد داشت اما در جواب اينكه به او گفتند: اين كار و شناي در آب براي تو سنگين است و از طرفي لباس غواصي اندازه شما نداريم، با چهره اي معصوم و آرام با لبخندي معني دار گفت:«آزمايش آن كه ضرر نداره.» به راستي نشان داد كه لياقت و شايستگي اين را دارد كه بزرگترين و سخت ترين كارهاي جنگ را انجام دهد.
شب عملیات
در شب عملیات كه با چهره اي نوراني خود را به دست اموج اروند سپرد رگبار مداوم تيربارهاي دشمن آوازي دلنشين داشت و اين در قيافه آرام او به خوبي پيدا بود زيرا با اين صداها سالها بود كه انس و الفت داشت. در آن لحظه كه بر لبانش ذكر خدا بود و در دلش ياد خدا با آرامش و اطمينان قلب بدون كمترين احساس درد و ناراحتي به برادر كنار دست خود آهسته گفت:«تير در دست راست من خورده» زيرا در آن شرايط و وضعيت باعث مي شد كه اثرات منفي بر روحيه ديگران داشته باشد وقتي به او پيشنهاد برگشت مي دهند در جواب مي گويد كه:«من نمي روم برگشت من باعث تزلزل روحيه بچه ها مي شود»و با اصرار در همانجا می ماند.
شهادت
سرانجام پس از سالها مجاهدت وایثار ،چهارم دی ماه 1365 درهمان عملیات کربلای چهار به آرزوی دیرینه خویش رسید و به ملکوت اعلا پیوست.