خاطره/فرمانده دوست داشتنی
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۴
نوید شاهد- حسین اسلامی پور همرزم شهید "مسعود قادری" خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر روزهای سخت جبهه و جنگ است. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت میکند.
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مسعود قادری بيست و ششم دي1342 ،درشهرستان
انديمشك به دنيا آمد. پدرش علي و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس
خواند و ديپلم گرفت. به عنوان
بسيجي در جبهه حضور يافت. ششم شهريور 1362 ، در پاسگاه زيد عراق بر اثر اصابت تركش به صورت و قلب، شهيد
شد. مزار وي در زادگاهش قرار دارد.
متن خاطره:
شب عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه سال ۱۳۶۱ نماز را پشت خاکریز خواندیم و به
هرکدام از ما برای شام شب عملیات یک کنسرو لوبیا سرد دادن و ما هم بجای قاشق با
پلاک شناسی که گردنمان بود و با لباسمون تمیزش کرده بودیم آنرا خوردیم وسوار برتانک ها و پی ام بی ها شدیم .
دور تا دور تانکها روطناب پیچ کرده بودند تا بچه ها موقع حرکت به طنابها دستشونو
بگیرند تا نیوفتنداما هرموقع پی ام بی برای حرکت
گاز می داد جلوش بلند میشد وازعقب بچه ها می افتادند و باید دنبال آن می دویدند، و وقتی که ترمز می گرفت از جلوی پی
ام بی می افتادیم، (حدود ۳۳ نفر نیرو با
حمایل وتجهیزات کامل روی تانک ها و نفر بر ها بودیم)
آن شب شایدحدود ۱۵_کیلومتر در عمق منطقه
دشمن رفته بودیم که یکدفعه ۳خودرو عراقی ایفا که عقبشان کلی سرباز عراقی نشسته بود
وپشت هرماشین یه قبضه توپ۱۰۵مبلیمتری یدک شده بود ازکنارمان رد شدند که یکدفعه یک
نیروی عراقی صدا زد:عراقی
او سودانی؟
که شهید مسعودقادری فرمانده شجاع
ودوستداشتنی دسته یک گروهان یک گردان میثم لشکر ۷ولیعصر (عج) بی هیچ معطلی یک
نارنجک انداخت عقب خودرو ایفا عراقی که خود و سر نشینان کافر آن رفتند
به هوا و در این میان ما هم درگیر شدیم .
نظر شما