خاطره/طلب شهادت
به گزارش نوید
شاهد خوزستان، كهزاد باولي بهميي چهارم مرداد 1346 در روستاي تشان از توابع
شهرستان بهبهان به دنيا آمد. پدرش شكرعلي، كشاورز بود و مادرش آفتاب نام داشت. تا اول
راهنمايي درس خواند. ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هفتم تير
1366 در ماووت عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پیکر او را در گلزار شهداي
زادگاهش به خاك سپردند.
ما از گردان فتح مامور شدیم گردان فجر را جهت انتقال به غرب یاری کنیم من به همراه چند دستگاه خودرو عازم محل استقرار گردان فجر شدم. در آنجا بود که برادر کهزاد باولی را دیدم یک پارچه عشق و صفا بود.
قرار شد، پرسنل گردان را به منطقه عملیاتی انتقال دهیم. عقب لندکروز مملو از نیروهای بسیجی مخلص و ما دو نفر هم در جلوی لندکروز نشسته بودیم.
خودرو به سرعت عقبه رو به سوی منطقه عملیاتی ترک کرد. در طول راه کهزاد شوق بی اندازهای از خودش نشان میداد و برای رسیدن به منطقه عملیاتی لحظهشماری میکرد. در آخرین دقایق در حالی که زیر لب مشغول ذکر و زمزمه بود، با صدای بلند فریاد کشید:«خدایا! من کی از نقل و انتقالات خلاص می شوم! خسته شدم! خدایا! شهادت را نصیبم کن که دیگر تاب و توان ماندن ندارم.»
سرانجام به منطقه عملیاتی رسیدیم او را به اتفاقات دیگر نیروهای پیاده کرده و به عقبه برگشتم در همان شب گردان فجر در تپه ریشن این عمل کرد و در همان ساعات اولیه شب عملیات او را به سرمنزل مقصود رسید و جام شهادت را نوشید.
چند روز بعد که خبر شهادت او را آوردند به یاد دعاهای صادقانه اش افتادم که از عمق وجود طلب شهادت را میکرد. اوچه نیک دریافته بود شهادت تنها مزد خوبان عالم است!
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگرید شاید رسیده باشی
راوی سرهنگ نعمت الله دانایی