صنعت و الکترونیک باید در خدمت مکتب باشد
به گزارش
نوید شاهد خوزستان، شهید "غلامحسین طاهردناک" يكم فروردين 1339 ، در خانواده ای مسلمان و
معتقد ديده به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم، بنا بود و مادرش زيبا نام داشت .
به دلیل مصادف
بودن ولادت ایشان با ولادت باسعادت سومین اختر فروزان ولایت و امامت نام او را
غلامحسین گذاشتند تا با الهام گرفتن از این نام مقدس پا در رکاب شاگردان و پیروان
صدیق سرور وسالارشهیدان حسین بن علی(ع) گذاشته و افتخار غلامی او را همچون طوقی
زرین برگردن نهد .
در سن شش سالگی جهت
کسب علم ، وارد دبستان شد ودوران ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت . مقطع راهنمائی خود را در مدرسه راهنمائی حمزه که
از دور افتاده ترین مدارس شهر بود گذراند ؛ زیرا ایشان در منطقه ای زندگی می کرد
که مردم آن از قشرمستضعف جامعه بودند
علاقه به فعالیتهای صنعتی
غلامحسین علاقه شدید و فوق العاده ای به کارهای صنعتی و بویژه
الکترونیکی داشت تا جایی که یک سال از درس دبیرستان خود را به خاطر موفقیت در رشته
صنعتی به عقب انداخت تا اینکه با نمرات عالی موفق به راهیابی در هنرستان گردد و در رشته برق
و الکترونیک ثبت نام نماید
ایشان بر این عقیده پافشاری می کرد که صنعت و الکترونیک
باید در خدمت مکتب باشد و هر کس که میخواهد در راه خداوند گام بردارد باید در حد
توان خویش زندگی خود را آمیخته ای از مکتب و تخصص کند به گونه ای که مکتب راهنمای
تخصص و تخصص وسیله ای برای رشد مکتب باشد.
رشته های ورزشی
مورد علاقه اش
ایشان قسمتی از
اوقات خود را صرف ورزش می کرد وبه همین جهت فردی ورزیده و پر نیرو بود. او شدیدا با ورزشهایی که در آن زمان در دست مهره
های استعمار بود مخالف بود و حتی از بعضی برادران که در کنار جلسات و مطالعات مکتبی
به ورزشهایی مانند فوتبال می پرداختند گله میکرد.
از ورزشها او به دو، شنا، کشتی، نرمش و تیراندازی
و حرکات تاکتیکی و جنگی که در اسلام بسیار سفارش شده ، علاقمند بود ومعتقد بود که عقل سالم در بدن سالم است . بارها می شد که وقتی با دوستانش برای گردش و یاکوهنوردی
میرفت او با پای پیاده می آمد تا خود را پخته و آماده کند.
غلامحسین در سال
۱۳۵۶ هجری شمسی با تشکیل جلسه قرائت قرآن مسجد سید صالح رو به مسجد آورد تا در
کنار چالاکی و مهارت و تخصص صنعتی خود که زبانزد همه آشنایان و دوستان خاص و عام
بود از مکتب اسلام و قوانین حیاتبخش قرآن نیز مایه ای ببندد و توشه ای گرفته و روح
تشنه خود را از معارف اسلامی سیراب گرداند .
خصوصیات اخلاقی
ایشان از هر
گونه حرکتی مانند شوخی های زیاد و بی مورد، وقت گذرانی های بیهوده و بدزبانی که
موجب تنزل شأن انسان است متنفر بود و از غیبت کردن که ثمره ای جز حقارت وکوچکی غیبت
کننده نداشت شدیدا پرهیز و دوری می نمود و خود نیز کم حرف بود .
میهمان خدا
ماه رمضان را که
موقعیت خوبی برای خودسازی و تربیت روح و روان بود بسیار دوست می داشت واز این ماه
مبارک با علاقه و شوق و اشتیاق خاصی استقبال می کرد . حقیقتا به میهمانی خداوند می
رفت ومصداق عینی ضیوف الرحمان بود . از تشنگی و سختیهای این ماه لذت می برد .
روزه ماه مبارک
رمضان از او انسانی مقاوم و صبور ساخته بود و روحیه تقوی و پرهیزگاری را در او
پرورش داده بود به طوری که یادمان هست در جمع دوستان بود که سفارش کرد و گفت که ما
باید در این ماه مبارک رمضان خود را با تقوی الهی بسازیم و در این ماه خودسازی بکنیم.
شرکت در تظاهرات
او در طول انقلاب لحظه ای آرام وقرار نداشت و علی
الخصوص در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی یعنی سال ۵۷ ، شب و روز را در تلاش و کوشش
برای شناساندن انقلاب و روحیه مجاهدت وایثار در اطرافیان سپری می کرد. در بسیاری از تظاهراتها حضوری فعال داشت و برای
مقابله با مزدوران شاه به ساختن موادمنفجره می پرداخت .
چند ماهی از پیروزی
انقلاب نگذشته بود که در اواسط سال ۵۸ به علت علاقه ای که به رفتن در ارتش داشت وهمچنین
ضرورتی را که در این زمینه تشخیص داده بود،
تحصیلات خود را ناتمام گذاشت (سال دوم هنرستان در رشته برق و الکترونیک) و در کادر
گروهبانی ارتش جمهوری اسلامی ثبت نام نمود . او پس از ورود به ارتش درمسیر
شناساندن معیارهای انقلاب اسلامی و ارتش مکتبی زحمات فراوانی کشید . به علت داشتن
استعداد قابل توجهی که در رشته الکترونیک داشت وارد بخش مخابرات ارتش شده و با کسب
نمرات عالی مراحل آن را پشت سر گذاشت .
شهادت
یک سال از ورود ایشان
به ارتش نگذشته بود که رژیم متجاوز بعثی به
مرزهای میهن حمله کردند. ایشان با شروع
جنگ با اینکه در قسمت مخابرات مشغول به خدمت بود ، داوطلبانه به سوی جبهه های حق
علیه باطل شتافت و به نیروهای رزمی پیوست تا بتواند از آرمانهای اصیل انقلاب و
اسلام عزیز دفاع و پاسداری کند. ایشان اوایل
جنگ در شلمچه بود بعد از چند روز به جبهه نورد اهواز اعزام شد.
یک شب به همراه دو تن از دوستانش شبانه برای باز
پس گرفتن یکی از خودروهای به جا مانده به قلب دشمن می زند که نیروهای بعثی به زبان
فارسی به آنها ایست می دهند ولی هوشیارانه تشخیص می دهدکه عراقی هستند. او و
دوستانش از خودرو پائین آمده و با شهامت و مهارت خاصی نجات پیدا می کنند ولی یکی
از دوستان او از ناحیه پا زخمی شده و همراه آنها به مقر برمی گردد . سرانجام ششم مهر ماه ۵۹ یعنی درست بعد از یک سال خدمت و فعالیت در ارتش جمهوری اسلامی
در جبهه نورد اهواز توسط ترکش توپ دشمن به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاء الله پیوست