اولین شهید و فوتبالیست برجسته شهر ویس

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سعید میاحی یکم  آذر ۱۳۴۳ در روستای جلیعه از توابع شهرستان ویس چشم به جهان گشود پدرش عبدالله و مادرش هلیه نام داشت. وی پس از گذراندن دوره طفولیت راهی مدرسه شد تلاش و کوشش فراوان او در دوران تحصیل باعث شد که علاوه بر با موفقیت گذراندن تحصیلات خود به عنوان شاگردی فعال و درس خوان در مدرسه از دیگر شاگردان متمایز گردد.

دوران کودکی

وی پس از گذراندن دوره تحصیلات ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد و با مشکلات فراوان مسیر طولانی خانه تا دبیرستان را طی می نمود. او چه در هنگام تحصیل و چه در تابستان ها به کمک خانواده می شتافت. علاقه فراوان پدرش باعث شد که او علیرغم اشتغال در ماهشهر اواسط هر هفته برای دیدن سعید به ویس می‌آمد و به او اظهار علاقه می نمود. پدرش گفت: «من فقط برای دیدن سعید به اینجا آمده ام».

کمک به طبقه مستضعف

در ایام تابستان بارها اتفاق می‌افتاد که پدر او را به همراه خود به ماهشهر به محل کارش می برد. دلسوزی های فراوانش برای طبقه مستضعف او را بر آن داشت که از هیچ کوششی در زمینه کمک به آنها دریغ ننماید. به همین خاطر وقتی در سال ۱۳۵۵ نام حضرت امام خمینی را شنید بی تابانه به صف انقلابیون پیوست و معتقد بود که حضرت امام تنها فردی است که می‌تواند به یاری مستضعفان بشتابد و باید او را در این راه یاری رسانیم. ایشان شب ها مخفیانه بر دیوارهای شهر شعارهایی به طرفداری از حضرت امام می نوشت و روزها در شهر و دبیرستان به تبلیغ آرمان‌های آن حضرت می پرداخت.

اولین شهید شهر

شهید سعید در همه چیز اولین بود، اولین فوتبالیست برجسته ویس، اولین شهید شهر، اولین شهید لشکر 92 زرهی خوزستان، شاید به همین خاطر بود که با شهادت خویش پای جوانان غیور این شهر را به سوی میدان های رزم باز نمود.

پیروزی انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج مستضعفین به عضویت آن درآمد و با طی دوره آموزش نظامی عملاً خود را به عنوان سرباز امام خمینی معرفی کرد. وی طول عمر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی را همیشه در نماز هایش دعا می‌کرد و می‌گفت: «از خدا می خواهم عمر طولانی به امام بدهد تا حکومت اسلامی را در ایران برقرار کند اگر کسی برخلاف امام خمینی حرف می زد عصبانی می شد و گفت:«اگر امام به ایران نمی آمد و این انقلاب صورت نمی‌گرفت شاه خائن ایران را به فساد می کشاند».

خصوصیات اخلاقی

بسیار خوش اخلاق بود و تفاوتی که با دیگر برادرانش داشت این بود که آرام و صبور بود خیلی کم حرف و ساکت بود خواهرانش را همیشه به حجاب توصیه می گردد و وقت نماز که میشد به همه یادآوری می‌کرد تا نماز را به وقت بخوانیم. شرکت در نماز جمعه و حضور معنوی در دعای کمیل مسجد جامع از برنامه‌های همیشگی زندگی او بود. حضور پرشور و فعال در ایام عاشورای حسینی او را در همان راهی قرار داد که مولا امام حسین (ع) رفته بود.

شهادت

ایشان با اخذ دیپلم به خدمت سربازی احضار شد و به عنوان سرباز انقلاب به خدمت سربازی در پادگان آموزشی حمیدیه مشغول شد و پس از طی دوره آموزش نظامی به عنوان خدمه تانک در لشکر ۹۲ زرهی خوزستان به‌کارگیری شد با افزایش تحرکات ارتش عراق در مرزها راهی مرز فکه شدو به دفاع از تمامیت ارضی کشور پرداخت. سرانجام این جوان دلاور سه روز قبل از آغاز جنگ نحمیلی در تحرکات مرزی ارتش عراق علیه ایران در مرز سوسنگرد در بیست و هشتم شهریور ۱۳۵۹ بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سینه اش به شهادت رسید و در گلزار شهدای ویس (سید خلف) به خاک سپرده شد.