گفت‌وگو با «داود گودرزی» آزاده و نویسنده خوزستانی؛
نوید شاهد-«داود گودرزی»، آزاده، نویسنده و مترجم خوزستانی می‌گوید: تا قبل از اینکه آزادگان، این گنجینه‌های انقلاب از کنارمان بروند، تاریخ دفاع مقدس به تدوین برسد.
به گزارش نوید شاهد خوزستان و به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خوزستان، در شهریورماه سال 59 همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به نیروهای رزمنده پیوست. پس از دو ماه از شروع جنگ و چند روز محاصره و درگیری در مرز استان خوزستان با اصابت گلوله مجروح، و سپس اسیر شد. «داود گودرزی» متولد اهواز و جانباز 50 درصد است و 10 سال از بهترین عمرش را در اسارت سپری کرد. وی که نویسنده، مترجم و منتقد ادبی است و داوری جشنواره‌های متعددی را بر عهده داشته است، چندین عنوان برتر در جشنواره کشوری و استانی کسب کرده است. این نویسنده خوزستانی تاکنون آثاری چون «ناوک عشق»، «چمدان»، «وسوسه‌های گل شبدر»، «راز سیب سرخ»، «هلا»، «یاد نامک»، «راه رفتن کلاغ» را در پرونده کاری خود به ثبت رسانده است. به‌مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، پای خاطرات این نویسنده‌ی آزاده نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.
آقای گودرزی از دوران اسارت‌ و شرایط آن روزها در اردوگاه‌ها برایمان بگویید.
در روزهای اول اسارت، بازجویی‌ها بسیار سخت، همراه با شکنجه و واقعا زجرآور بود و باعث شهادت تعدادی از اسیران شد. در شش ماه اول اسارت از کمترین امکانات رفاهی و درمانی هم محروم بودیم و فقط روزی یک بار اجازه رفتن به سرویس بهداشتی بدون پاپوش را داشتیم. روی گونی غذا و در سطل، آب می‌خوردیم. شب‌ها روی کف سیمانی آسایشگاه می‌خوابیدیم، در ازدحادمی که حتی نفس کشیدن هم مشکل بود.
گویا شما به‌عنوان مترجم با صلیب سرخ جهانی همکاری می‌کردید؟
بله، چون به زبان انگلیسی آشنا بودم، با ورود نمایندگان صلیب سرخ جهانی به اردوگاه، به مترجمیِ خانم «شانتل» یکی از نمایندگان صلیب سرخ درآمدم. آن‌ها ماهی یک بار به اردوگاه می‌آمدند. درد دل‌ها و آزار و اذیت اسیران را به گوش نمایندگان می‌رساندم. هرچند مترجم بودن مشکلات زیادی را برایم به وجود آورد؛ اما هیچکدام از این سختی‌های تنبیه و شکنجه نتوانست مانع کارم شود. بلکه مصمم‌تر رسالتم را انجام می‌دادم، تا اینکه سرانجام من را به‌عنوان یکی از سران شورش و آشوب معرفی و به اردوگاه «موصل چهار» تبعید کردند.
این اردوگاه ویژه افراد سیاسی و شرایط آن با اردوگاه‌های دیگر متفاوت بود. اما از آن‌جایی که خدا هرگز بندگان خودش را تنها نمی‌گذارد، فرصت همنشینی در کنار مرحوم حاج آقا ابوترابی و نیز حسن گودرزی که از بستگان من بود، در این اردوگاه برایم فراهم شد. هر دوی آنها نعمتی بودند که خداوند نصیب‌ام کرد. هنوز پس از سال‌ها اسارت، خانم «شانتل» نماینده صلیب سرخ جهانی هرسال برای دیدنم به ایران می‌آید و خودم هم همچنان با سردار حسن گودرزی ارتباط خوبی دارم.
 به نظر شما گام‌هایی که تاکنون برای تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس برداشته شده است، تا چه اندازه موفق بوده است؟  
متاسفانه باید بگویم که در این زمینه موفق نبوده‌ایم، بلکه به‌شخصه بر این باورم که به نسل‌های آینده ظلم کرده‌ایم، چون نتوانستیم ذره‌ای از رشادت، حماسه و از خود گذشتگی آن دوران را حراست کنیم. آیا نسل جوان ما امثال باکری‌ها، همت‌ها، بروجردی‌ها، سلیمانی‌ها و... را می‌شناسند؟ آن‌ها ستارگانی بودند که همچون ماه درخشیدند و با شهادت پر کشیدند. آن همه شهید، آزاده و جانباز هر کدام گوهر خاطراتی در دل داشتند اما به‌علت گردآوری نشدن، این گنجینه‌ها دفن شدند. بازماندگان دیگر نیز به‌علت کهولت سن این منابع را به گور می‌برند. چه کسی جوابگوی نسل آینده است؟
به ‌طور مثال اگر شما به عنوان خبرنگار به بنیاد شهید و امور ایثارگران بروید و درخواست فایل آرشیو گودرزی را بدهید، هیچ فایلی به شما داده نمی‌شود. در حالی که از جمله فعالیت‌های فرهنگی این بنیاد، همین کار است؛ اما مرد عمل پیدا نمی‌شود. هرچند در حال حاضر خانم خضوعی خوب کار می‌کند. به اعتقاد من اگر سرمایه‌گذاری مناسبی در این بخش هزینه شود با گرفتن 10 الی 20 نیروی دانشجو به‌همراه ضبط صوت به‌راحتی می‌توان کارهای تاثیرگذاری انجام داد. دانشجویان می‌توانند ضمن عیادت از جانبازانی که اکنون سن‌شان بین 50 تا 60 سال است، پای سخنان آن‌ها بنشینند و سر فرصت این مطالب را در اختیار نویسنده‌ها قرار دهند. می‌توان امیدوار بود که تا قبل از اینکه گنجینه‌ها از کنارمان بروند، تاریخ دفاع مقدس به تدوین برسد.
البته اینطور به نظر می‌رسد با روی کار آمدن آقای مهندس اوحدی در مقام ریاست جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران، که خود از اسیران شجاع 10 ساله و برادر شهید بوده است، با درایت این مدیر پرتلاش، متعهد و دلسوز، تغیرات مهم و اساسی در بنیاد ایجاد شود.
 ظاهرا شما به‌تازگی همکاری‌تان را در ساخت مستندی با موضوع جنگ شروع کرده‌اید. از این مستند برایمان بگوئید.
این مستند به سفارش شبکه پرس. تی. وی و با کارگردانی آقای عسگرلو مستندساز مطرح با عنوان «پیس میکر» ساخته شده که به‌زودی به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی از شبکه یک و سه پخش خواهد شد. این مستند وقایع دوران جنگ و دلاورمردی‌های حاج آقا ابوترابی را به تصویر می‌کشد. در این مستند رییس سازمان صلیب سرخ جهانی آقای «مارکو ساسولی» معاونت حقوقی سازمان ملل، دکتر دستغیب مسئول پژوهش‌های ایران در خارج، و بنده به زبان انگلیسی مصاحبه می‌کنیم. این مستند در سوئیس، آلمان، موزه جنگ نورماندی و زوریخ، تهیه شده است.
در مصاحبه با یک خبرگزاری، شما از این موضوع که آزادگان تنها سالی یک بار (در مناسبت آغاز بازگشت به میهن اسلامی) مورد توجه قرار می‌گیرند، گلایه کرده بودید. بیشتر از این موضوع برایمان می‌گوئید؟  
بله این یک واقعیت است. ایثارگران، آزادگان و جانبازان فراموش شده‌اند و تنها به مناسبت‌های خاص مصاحبه‌ای با آن‌ها انجام می‌شود و دیگر هیچ. از ساده‌ترین حقی هم که اسماً به آن‌ها داده شده است، هیچ کس حمایت نمی‌کند. این پارادوکس، این عزیزان را دلزده کرده و فکر می‌کنند هر کس تنها در یک برهه‌ی خاص می‌خواهد از آنان استفاده کند. این مساله به‌شدت دوستان را آزار می‌دهد و خود من نیز درگیر آن هستم. از روز بیستم مرداد گوشی همراه من مدام زنگ می‌خورد. صدا و سیمای مرکز خوزستان، صدا و سیمای تهران، دانشنامه کشوری و.... دیوانه می‌شوم از این همه جواب دادن. البته این را هم بگویم که وقتی پای خبرنگار خوزستان به میان می‌آید، مساله صورت دیگری پیدا می‌کند. علاقه و ارادت خاص به خوزستان و مصائبی که مردم این استان در طول سال‌ها متحمل شده‌اند، من را به این قسمت سوق می‌دهد.

ظاهرا شما چند کتاب آماده چاپ دارید اما رغبتی برای چاپ‌شان ندارید. آیا مشکلی بر سر راه نشر این آثار وجود دارد؟
درست می‌فرمایید، چند کتاب آماده چاپ دارم. اما به‌علت بی‌مهری بعضی از متولیان حوزه نشر فعلا تمایلی برای چاپ این آثار ندارم. وقتی سه الی چهار سال برای اثری چون «وسوسه‌های گل شبدر» از نوشتن تا ویراستاری زحمت بکشی و بعد سازمان یا نهادی به صِرف اینکه قصد بالا بردن آمار چاپی خود در سال را دارد، تنها به چاپ 100 نسخه یا کمتر بسنده می‌کند و در نهایت 20 نسخه به من نویسنده می‌رسد، این یعنی نابودی اثر. شما نه در کتابفروشی و نه در هیچ کتابخانه‌ای این آثار را نمی‌بینید. وقتی کتاب‌ها، بازخوردی در جامعه نداشته باشند، چاپ‌شان چه فایده‌ای دارد؟! تنها عملکرد سازمان‌ها را بالا می‌برد؛ سازمان‌هایی که هیچ تعهدی به ایثارگران و شهدا ندارند.
و سخن آخر؟
بارها در همه سخنرانی‌ها و محافل ادبی در حضور سازمان‌های مرتبط دفاع مقدس با صدای بلند فریاد زدم و همچنان می‌گویم: دلاورمردان رشید جبهه، رزمندگان و دلسوختگان جنگ، حالا دیگر پیر شده‌اند و تا دیر نشده باید گنجینه گرانبهای خاطرات‌شان را از جنگ، به درون کتاب‌ها منتقل کنیم.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده