خاطره/ محبت همیشگی نسبت به فقرا
به گزارش نوید شاهد خوزستان،
شهید مفقودالاثر کاظم مساعد يكم فروردين1337، در ویس به
دنيا آمد. پدرش عبود و مادرش شريفه نام داشت، تا پايان دوره راهنمايي درس خواند، از سوي بسيج در جبهه حضور يافت.
هجدهم تير1361 ، در پاسگاه زيد عراق به شهادت رسيد، تاكنون اثري از پيكرش به دست نيامده
است.
محبت همیشگی نسبت به فقرا
تقریباً تمام کارهای تبلیغاتی نقاشی را در ویس به عهده دار بود. اندک حقوقی که میگرفت من به عینه شاهد هدیه کردن آنها به فقرا بودم.
روزی به گردش
رفته بودم و از او خواستم که با ما بیاید. با اصرار من قبول کرد. موقع نهار که
رسید از او خواستم برای صرف نهار دستانش را بشوید تا نهار بخوریم ولی او گفت: «من نهارم را با خودم آوردم.»
گفتم: «نهارت چیست؟»
دست در جیب
کرد و یک عدد سیب زمینی تقریبا" درشت بیرون آورد گفتم:«کاظم خورشت سبزی و
مرغ و میوه و نوشابه آوردهایم. این چه کاریه؟»
گفت: «به جدت نمی خورم. اگر پول این همه غذا را به فقیری میدادیم
و دست بر موهایش می کشیدیم بهتر نبود»
این حرکت کاظم همه را دگرگون کرد این همه محبت
نسبت به فقرا درحالی بود که خود از نعمت مادر محروم بود.
نقاش عکس
سرداران
کاظم آخرین
فرزند خانواده بود که بعد از پدر و مادرم، زن برادرم او را بزرگ کرده بود و تکیه
گاهش زن برادرم بود آنها رابطه شان مثل یک مادر و فرزند بود. یک روز
به منزلمان رفتم و دیدم مشغول لباس شستن است وقتی علت را پرسیدم گفت:« زن برادرم
خودش بچه دار است و احتیاج به کمک دارد»
یک روز از
خرمشهر برگشته بود و عکس سرداران شهید
اسلام فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا را کشیده بود و دوباره برگشت به جبهه و
دیگر به خانه برنگشت. یک روز عکس خودش را با عکس شهدا کشیده بود که برادرم صالح
آمد و گفت:« می دانید کاظم عکس خودش را کنار شهدا کشیده است؟»
گفتم:« نه ولی
میدانم که او مثل آنان می رود.»
شکر خدا که
پدر و مادرم زنده نیستند تا نبود و او را احساس کنند و جای خالی اش را ببینند. او
با آنان خیلی خوب و مهربان بود. من می گویم خدا چقدر دوستش داشت که پدر و مادرش را
قبل از خودش از دنیا برد. تا آنان داغ فرزندشان را نبینند.
راوی خواهر
شهید نصره مساعد