شهید" علیرضا پورسوزنی"؛ تشنه درک حقیقی اسلام بود
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علیرضا پورسوزنی بیستم شهریور 1341در یکی از محله های قدیمی دزفول بدنیا آمد .پدرش آقا محمود نام داشت و کوزه می فروخت و مادرش زهرا خانم نام داشت. در همان ابتدای کودکی با روزگار و سختی های آن دوران آشنا شد. دوران تحصیل خود را از همان ابتدا تا اخذ دیپلم با تمام گرفتاریهای خانوادگی با موفقیت پشت سر گذاشت.
کمک خرج خانواده
در تابستانها که درسش تمام میشد برای تأمین بخشی از مخارج خودش به کار میپرداخت به کارهایی که در حد توان هر کسی نیست از جمله میتوان کار بر روی کورههای آجرپزی نام برد که در زیر آفتاب شدید خوزستان از عهده هر کسی بر نمیآید و از بابت سختی کار هم هیچ رنجشی به خود راه نمیداد و هیچ گله و شکایتی از وضع بد مالی نداشت و این امر باز رشد جسمی و فکری او را به سرعت به ثبوت رسانید .
درک حقیقی اسلام
با وجود تمام گرفتاریها و مشکلات دست و پاگیر زندگی هیچگاه از شرکت در مجالس مذهبی و هیأتهای عزاداری غافل نمیشد. برادرشهید در خاطره ای میگوید: « قبل از انقلاب هر موقع که کتابی که در آن زمان قدغن بود به خانه میآوردم علی آن کتاب را چند بار میخواند و این نشانگر این بود که علی میخواست معنی حقیقی آن را درک نماید .زمینه فکری آماده و مستعد او سبب گردید که با آغاز انقلاب او نیز در موج طوفنده و خروشان امت اسلامی وارد شده و پنجه در پنجه تودههای محروم و مستضعف جامعه و تحت لوای رهبری الهی امام خمینی بر علیه رژیم منحط پهلوی قیام کند . و از آنجا که در طول زندگی خود همواره مزه تلخ استضعاف را چشیده بود هیچگاه از خدمت به مستضعفان و مبارزه با مستکبران کوتاهی ننمود . و از همان اول با هر گامی که در راه انقلاب برمیداشت قدمی خود را به خدا نزدیک میساخت .»
عضویت رسمی سپاه
پس از پیروزی انقلاب و پایان دوره دبیرستان که با موفقیت کامل و پیرو استعداد سرشار ذهنی پشت سر گذاشت، توسط یکی از دوستانش با فعالیتهای سپاه آشنا شد و در یکی از دورههای آموزشی که به عنوان ذخیره سپاه بود ثبت نام کرد و مدت یک هفته آموزش دید . در اثر علاقه زیاد او به این نهاد همیشه که خود شاهد و همراه او بودم در دفتر سپاه حاضر میشد و آمادگی خودش را برای انجام مأموریت اعلام میکرد . علاقه شدید او به این ارگان انقلابی و از آنجا که اهداف عالی خود را در سپاه پاسداران متجلی میدید موجب شد که به عضویت رسمی در سپاه در بیاید.
فضایل اخلاقی
از این زمان مرحله جدیدی در زندگی کوتاه اما پر ثمر وی آغاز گردید و فعالیتهای خدایگونه وی در سپاه پاسداران به پیشبرد و گسترش عملکرد این ارگان در منطقه کمک فراوان نمود . وی در سپاه پاسداران دزفول یکی از بهترین و فعالترین افراد به شمار میرفت که در عین حال به خاطر صداقت و تواضع از محبوبیت خاصی در میان دیگر برادران پاسدارش برخوردار بود . قلب پر عطوفت و رفتار و گفتار مهر آمیزش جای او را همچون پدری مهربان در میان برادران و خواهر و برادر کوچکش باز کرده بود و شاید همین مسائل سبب پیوند عمیق در روابط خانوادگی وی شده بود .
قدم در راه خدا
با شناخت مسیر پیروز الله آگاهانه در آن گام نهاد و سیر الی الله را به سرعت طی نمود علمش را با عمل میآمیخت و در آموختن آنچه را فرا گرفته بود لحظهای فروگذاری نمی کرد . جوانی مخلص و با ایمان ، و عاشقی پاکباخته و فداکار بود . شور و شوق بیحدش در به انجام رسانیدن آنچه بر عهدهاش محول میشد خود حاکی از شناختی بود که او نسبت به الله پیدا کرد و بیانگر طغیانی بود که در روح سرکش و برافروختهاش به وجود آمده بود . لحظهای از اوقاتش را به بطالت نمیگذرانید و در این امر به اطاعت از رسول خدا و اولیاء دین اعتقادی راسخ داشت . او بنده صالح برای پروردگارش ، خدمتگذار دلسوزی برای مردمش ، پاسدار نمونهای برای دیگر برادران پاسدارش ، و فرزند عزیزی برای پدر و مادرش .
اعزام به جبهه
علاقه شدید او به شهادت و رسیدن به لقاء الله موجب شد که با گروهی از همرزمانش عازم کردستان شود در حال انجام مأموریت و مبارزه با ضد انقلابیون بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد و به دزفول بازگشت . پس از دو سه روز استراحت از دوستان و اقوام و خانوادهاش خداحافظی کرد و عازم جبهه شد و از همان ابتدا که به جبهه رفت تا زمانی که به شهادت رسید هیچ وقت دست از جبهه برنداشت و همیشه و همه وقت با شور و علاقه زیاد در جبهه حضور داشت حضور دائمی او در جبهه جنگ موجب شده بود که فردی فعال و کارکشته در میان رزمندگان شناخته شود
با شروع جنگ تحمیلی، وی نیز همانند دیگر هم رزمانش گام به گام با پیروزی انقلاب اسلامی جلو می رفت سرانجام سوم خرداد 1361 در آستانه طلوع فجر پیروزی و آزادی شهر خون و شهادت در حالی که با تعدادی از همرزمانش دور هم جمع شده بودند گلوله توپی از مزدوران از خدا بیخبر در میان آنان افتاد و شهید شدند.