وقتی خواهری از میهمان نوازی برادر شهیدش می گوید
به گزارش نوید
شاهد خوزستان، شهید غلامحسین سپهری دوم تیر 1341 در خانوادهاي مذهبي و ولایتی در شهرستان دزفول
چشم به جهان گشود . پدرش عوض، ارتشی بود و مادرش شیرین خانم نام داشت و خانه دار
بود. وی دانش آموزه دوره متوسطه بود که در تاریخ بیست و چهارم
مهر 1357 در زادگاهش توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید
مزار مطهر ایشان در محمدبن جعفر همان شهرستان واقع است.
آنچه می
خوانید خاطراتی به نقل از خواهر شهید " غلامحسین سپهری
" است که تقدیم
حضورتان می شود:
نوجوان مهمان
نواز
ايام تعطيلات نوروز
بود ما به گردش رفتيم در باغ نشسته بوديم كه غلامحسين با تعدادي اطلاعيه آمد و آنها
را به ما داد وقتی از او پرسیدن اینها چیست و از کجا آوردی گفت:«اینها را پیدا
کرده ام»
چند لحظه بعد كودكان
را به دور خود جمع کرد و برايشان اطلاعيه ها راخواند. بعدها متوجه شديم كه
آخرين شبي كه در
كنار هم بوديم به خانة يكي از اقوام رفتیم
و غلامحسين تنها در خانه مانده بود. مادر نگاهی با غلامحسین کرد و گفت«اگر مهمانی
برایمان آمد سریع به من خبر بده» و برادرم با چشمان همیشه مهربانش گفت«چشم مادر»
ما از خانه
خارج شدیم و ساعتی نگذشت که مهمان آمد. غلامحسین از آنها پذيرايي کرد . پس از 2 ساعت به ما تلفن کرد كه برايمان مهمان آمده
و ما هم خودمان را به خانه رساندیم. مادرم میخواست به آشپزخانه برود تا براي پذيرايي
آماده شود اما مهمانها گفتن همه چیز صرف شده. مادرم با تعجب
پرسید : « مگر شما كي آمدهايد ؟»
قبل از همه غلامحسين
در جواب مادرم گفت :« آنها بعد از رفتن شما
آمدند، دلم نيامد مهماني شما را خراب كنم . خواستم هم شما به مهماني خود ادامه
دهيد و هم من در خانه مهمان نوازي كنم .»
آن شب تا نيمههاي شب بيدار بوديم . چون پدرم ارتشي
بود به ما تذكر داد كه فردا چهلم شهداي 17 شهريور است ممكن است در راهپيمايي، مزدوران
با مردم درگير شوند به همين دليل شما نبايد از خانه خارج شويد .
اما فردا صبح غلامحسين
خیلی زود از خواب بيدار شد و پس از خواندن نماز لباس خود را پوشيد. هرچه به او گفتيم
كه نبايد از خانه خارج شود گفت :« من حتماً بايد بروم من باید در تشیع شهدا شرکت
کنم باید مراسم شلوغ و باشکوه باشد . آنها امروز مهمان شهرمان هستند باید مهمان
نوازان خوبی باشیم» و رفت.