اهمیت حجاب در دیدگاه شهید دزفولی
به گزارش نوید
شاهد خوزستان ، شهید علیرضا دالیله دزفولی یکم فروردین 1347در شهر سرسبز و زیبای دزفول در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. پدرش
محمد نام داشت و راننده بود و مادرش گوهر نام داشت. بانگ الله اکبر را پدر با آوازی
آرام و دلنشین در وجودش دمید و عطر پاک طنین اذان با جسم و روحش عجین گشت. پدر و
مادرش تصمیم گرفتند نام این کودک را علیرضا بگذارند تا هم علی گونه دلیر باشد و هم
همچون رضا (ع) تسلیم اراده خداوندی شود .وی دارای 5خواهر و 5برادر بود و خود فرزند پنجم خانواده محسوب می شد. برای تحصیل و آموختن علم و دانش او را در مدرسه ای واقع در
شهرستان دزفول ثبت نام کردند.
مبارزه با
بدحجابی
شهید علیرضا
خانواده ای بزرگ و مذهبی داشت که از همان کودکی او را با ائمه اطهار و عشق به پیغمبر و آل پاکش رشد
دادند وی بسیار به حجاب اهمیت می داد اما
در جامعه ای می زیست که ظلم و بدحجابی در آن حکم فرما بود. به همین دلیل از رفتن به مدرسه
خودداری می نمود و هر وقت علت را جویا می شدند بدحجابی معلم ها را بهانه می کردو همیشه با
شهامت تمام از همه معلمین خود می خواست تا حجاب خود را رعایت کنند .
شاگرد نقاش
او تا سوم ابتدایی درس خواند و چون بدحجابی را دوست نداشت درس خواندن را رها کرد و به کارگری ( شاگرد نقاش و صافکاری خودرو ) پرداخت . با پیروزی انقلاب اسلامی وی نیز در راهپیمایی ها حضور فعال داشت.
حضور در جبهه
شهید علیرضا بسیار تلاش میکرد تا راهی جبهه شود
اما فقط 13 سال داشت و به دلیل کمی سن نمی توانست به همین خاطر در سنگر مساجد راه بزرگ خویش را
ادامه داد در بسیج محله ثبت نام کرد و به عنوان عضو فعال در مساجد و در پشت جبهه
به رزمندگان اسلام یاری می رساند.
بمباران مسجد
محله
شهید علیرضا
روز و شب نمی شناخت بارها و بارها تا صبح از محله ها و خیابان ها پاسداری می کرد.
یک روز که علیرضا از خستگی زیاد خوابش برد و نتوانست با دوستش غلامرضا به مسجد برود متاسفانه همان
روز گلوله توپ درست وسط مسجد فرود آمده و همه دوستان علی و خادمین مسجد در آتش
انفجار سوختند وبه شهادت رسیدند . خبر که به گوش شهید علیرضا رسید با صدای بلند
اشک می ریخت شاید پیش خود فکر میکرد اگر خواب جسم خسته اش را برای ساعتی در بر نمی
گرفت هم اکنون او نیز به سوی معشوق شتافته بود.
آروزی شهادت
شهید علیرضا روز
به روز عشقش به شهادت بیشتر می شد و می گفت بزرگترین آرزویم شهادت است کی می شود ما را به جبهه ببرند تا بتوانیم
انتقام خون شهیدان مسجد را از صدامیان بگیریم .