اخلاقی ترین شهید جنگ
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید رحیم روغن چراغی در تاریخ یکم تیرماه 1341 در شهرستان دزفول در
یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود ، پدرش غلام در شغل شریف نانوایی مشغول بکار
بود ، مادرش خدیجه نام داشت وخانه دار بود ، وی تا چهارم متوسطه درس خواند وپس از گذراندن
دوره های تکمیلی بسیج درخدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد وبعنوان پاسداردر
جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کرد ودر پنجم شهریور 1366 در بانه توسط نیروهای
عراقی براثر ترکش خمپاره از ناحیه سر مجروح وبه در جه رفیع شهادت نائل گردید ودر
زادگاهش در شهید آباد دفن گردید .
دانش آموز باهوش
او از کودکی راه روش نماز خواندن را فراگرفت ودر جلسات قرآن شرکتی فعال داشت واز چهار سالگی به لحاظ استعداد وهوش سرشارش به مدرسه راه پیدا کرد وبا نمرات رضایت بخشش دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت ودر دوران انقلاب در راهپیماییها وتوزیع وتکثیر اعلامیه ها وپخش نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره ) نقش بسزایی ایفا میکرد ، در مساجد وهر مکانی که ایجاب میکرد همانند یک طلبه شروع به تبلیغ ونشر اسلام میکرد وقرآن ونهج البلاغه را بخوبی تفسیر ودر افزایش سطح اگاهی عموم مردم از هیچگونه تلاشی فرو گذار نبود .
حضور در پایگاه بسیج
با شروع جنگ تحمیلی درس ومدرسه را ترک و جهت فراگرفتن دوره های آموزشی به بسیج وپایگاههای آموزشی مراجعه وپس از گذراندن دوره های تکمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد ودر لشکر 7 ولی عصر(ع) برای دفاع اسلام ومسلمین عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شده ودر عملیاتهای بستان ، فتح المبین ، بیت المقدس شرکت کرد.او برای مبارزه با منافقین کوردل وکومله های از خدا بی خبر به مناطق کردستان وجبهه های غرب اعزام و از هرگونه تلاشی در پیشبرد اهداف انقلاب و ولایت دریغ نمی ورزید ومعمولا پس از هر عملیات به یک مرخصی دو سه روز می آمد وبه خانواده سر میزد ومجددا به جبهه باز می گشت گویی فضای مادی ودنیا بر او عرصه راتنگ می آورد ودلش برای دوستان در جبهه تنگ میشد.
ویژگی های اخلاقی
او فردی صبور ومقاوم وآرام بود به موقع سخن میگفت وهیچگاه از او
گزاف نمی شنیدی اگر کسی به او بدی میکرد در پاسخ به نیکی جوابش را میداد. اگر دو
پیراهن داشت یکی را به فقرا می بخشید وساده زندگی میکرد ودر هرهفته دوروز را روزه
میگرفت ونماز اول وقت وحضور در نماز جماعت سرلوحه کار خود قرار داده بود .
بخشی از سخنان مادر شهید رحیم روغن چراغی:
رحیم پس از
عملیات فتح المبین سالم برگشته بود از پیروزی رزمندگان وشکست دشمن بسیار خوشحال
بود واز او پذیرایی کردیم او ساکت وآرام نشسته بود وصحبت نمیکرد اما یک دفعه متوجه
شدم اشک در چشمانش حلقه زد وگفت مادر اگر
مرا دوست داری برایم دعا کن که خداوند مرا دوست داشته باشد ومن همانند سایر دوستان
شهید شوم ، قدری اورا دلداری دادم که پسرم اگر همه شهید شوند پس کی راه شهدا را
ادامه دهد وچه کسی در جبهه ها بجنگد واورا به آرامش دعوت میکردم ، اما آنقدر او
عاشق امام بود وقتی نام امام خمینی را می شنید رنگش سرخ میشد واز شدت ناراحتی می گفت
بدون درود وسلام نباید نام امام را برزبان آورد او نائب امام زمان است وهمیشه بااو
ملاقات میکند امام یک فرد عادی نیست . یک
شب در خواب امام خمینی را میبیند که به منزل ایشان آمده است در عالم خواب در
حالیکه همه در اتاق بودند امام نزد رحیم میرود واورا صدا میزند وبه رحیم میگوید
بیا پهلوی من بنشین وهمه ما مات ومبهوت که
چرا فقط امام رحیم را صدا میکند ، یک موتور
سیکلت داشت که برای دیدار امام آنرا فروخت وبه تهران رفت تا از نزدیک امام را
ملاقات کند آری مارحیم را نشناختیم وهدف والای او وعشق سراسیمه اورا درک نکردیم او
خود جویای شهادت بود ودر عشق دیدار خداوند اورا بسوی خود فراخواند که : ارجعی الی
ربک راضیه مرضیه فادخلی فی جنتی
بخشی از سخنان برادر شهید رحیم روغن چراغی:
متن وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از حمد و ستايش خداوند
متعال و درود و سلام بر پيامبران بخصوص پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد بن
عبدالله(ص) و درود و سلام بر ائمه معصومين بويژه حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له
الفدا و نائب بر حقش امام خميني و با درود و سلام بر شهيدان انقلاب اسلامي و جنگ
تحميلي سخني را آغاز مي كنم.
سلام بر شما خانواده محترم و گراميم, سلام بر شما
پدر و مادرم, خواهران, برادرانم, اميدوارم كه تك تك شما در صحت و سلامتي كامل بسر
ببريد و از شما مي خواهم كه هرگونه بدي و ناراحتي و بدخلقي كه از من ديده ايد به
بزرگواري خودتان مرا ببخشيد و برايم از درگاه خداوند طلب آمرزش كنيد و 70 روز روزه
و يكسال نماز, كسي را اجير كنيد تا برايم بگيرد و بقيه پول و وسايلم را خانواده ام
بردارند. از همه دوستان, اقوام حلاليت مي طلبم.
اميدوارم
كه از خداوند برايم طلب آمرزش كنيد. خداحافظ