برایم گریه نکنید بلکه فریاد بزنید «هل من ناصر ینصرنی»
به گزارش نوید شاهد گیلان، شهید سید عظیم موسوی در چهارم خرداد ۱۳۴۰ چشم به جهان گشود. کودکی او در شرایطی پر از رنج و مصائب گذشت و دوران ابتدایی خود را در حالی سپری کرد که فقر و مشکلات خانواده سایه افکنده بود. با وجود این سختیها، عظیم از همان سالهای نخست زندگی، روحیهای مبارز و شجاع داشت و همواره تلاش میکرد سطح معنوی و اخلاقی محل زندگیاش را ارتقا بخشد، هرچند در این مسیر تنها بود.
در تاریخ بیستم دی ماه ۱۳۶۰، عظیم با عزم راسخ به خدمت سربازی رفت و دوران آموزش خود را در بیرجند گذراند. پس از پایان دوره آموزشی، به لشکر ۲۱ حمزه ملحق شد، همان لشکری که برادرش علی چند سال پیش در آن حضور داشت و متأسفانه به اسارت دشمن درآمده بود.
از زبان همرزمانش، عظیم فردی پرتلاش، شجاع و علاقمند به حمله و پیشروی بود؛ او به خصوص در آبادان بسیار فعال بود و آرزو داشت هر چه سریعتر عملیاتها آغاز شود تا اسرای ایرانی را آزاد کنند.
در جریان عملیاتها، عظیم نه تنها خدمه توپ نبود بلکه به عنوان یک مبارز، معلم اخلاق و مربی سربازان نیز شناخته میشد. در شرایطی که بسیاری از رزمندگان دچار خستگی و ناامیدی شده بودند، عظیم با روحیهای قوی و کلامی امیدوارکننده، دل همگان را گرم میکرد و به آنان انگیزه میبخشید.
پس از عملیات دوم، هنگامی که نیروها در پشت دژ موضع گرفته بودند و داوطلب دیدهبانی کم بود، عظیم داوطلب شد و با شجاعت چندین بار به دیدهبانی رفت. با اینکه گلولههای توپ اطراف او میبارید، تنها یکبار بر اثر موج انفجار زخمی شد و مدتی در بیمارستان بستری گردید، اما پس از بهبودی، به عملیات دیدهبانی بازگشت.
عظیم همواره پیگیر آموزش خدمه توپ بود تا در شب حمله، هیچکس عقب نماند. او در عملیات محرم نیز حضور داشت و در پدافند از منطقه، به سربازان درس اخلاق، قرآن و سیاست میداد و همواره پیشتاز میدان بود.
شبها در راز و نیاز با خدا بود و هرگز وقتش را بیهوده تلف نمیکرد. سرانجام در صبح روز ۲۸ اسفند ۱۳۶۱، در حالی که مشغول ایمنسازی سنگر انفرادی برای خدمه توپ بود، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن، به شهادت رسید. پیکر او چنان متلاشی شده بود که تنها یک بازوی نیمهسالمش باقی مانده بود؛ همان بازویی که امام خمینی (ره) از راه دور بر آن بوسه زد و گریست.
در وصیتنامهاش از همه خواسته بود برایش گریه نکنند و فریاد بزنند «هل من ناصر ینصرنی»، و همگان را به لبیک گفتن به ندای امام و ادامه راه شهیدان دعوت کرده بود. او و همرزمانش پیام میدهند که به جای گریه، باید اسلحهها را زمین نگذاریم و راه مقاومت را ادامه دهیم.
یاد و خاطره شهید سید عظیم موسوی، نماد شجاعت، ایمان و فداکاری است که تا همیشه در قلب ملت ایران زنده خواهد ماند.