پیروزی و موفقیت در رویای صادقه شهید «جهانگیری»

يکشنبه, ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۴۴
شهید «سعید جهانگیری» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: «الآن که این نامه را می‌نویسم دیشب خواب دیدم که به همراه چند تا از دوستانم به یک باغ زیبا و پر از گل رفتیم و با تعجب به آنها نگاه می‌کنیم، چون با همه باغ‌هایی که من دیده بودم فرق می‌کرد حتی با باغ خودمان انگار درختان آنها با درختان دیگر فرق داشت؛ و خلاصه خواب عجیبی بود امیدوارم به قول مامان خیرباشه.»

نامه

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان‌تهران، شهید «سعید جهانگیری» یادگار عیسی بیست و چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۴۵ در محله‌ی مهرآباد جنوبی تهران دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش با موفقیت به پایان رساند. در سال ۱۳۵۷ به همراه خانواده‌اش به شهر قدس مهاجرت کرد و مقاطع راهنمایی و دبیرستان را در شهرقدس به اتمام رساند.

در کنکور سراسری شرکت کرده و موفق به قبولی در دانشگاه صنعتی شریف و در رشته مکانیک شد. اما به علت تهاجم بعثیون عراقی به مرز‌های میهن اسلامی، راهی جبهه شد. هفده ماه از زمان پوشیدن لباس مقدس سربازی می‌گذشت که در در بیست و ششم شهریور ماه ۱۳۶۶ در منطقه‌ی سومار بر اثر اصابت ترکش خمپاره به مقام والای شهادت نایل آمد.

شهید «سعید جهانگیری» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

با عرض سلام خدمت پدر و مادر و برادر و خواهران عزیزم. امیدوارم حال همگی خوب و در سلامتی کامل باشید. اگر از حال من خواسته باشید به لطف خداوند خوب هستم و ملالی ندارم به جز دوری شما که امیدوارم هر چه زودتر واصل گردد. در نامه قبلی نوشته بودید که مادرم خیلی گریه می‌کند و همش بی‌تابی می‌کند.

من که گفته بودم حالا حالا‌ها به مرخصی نمی‌آیم و منتظر من نباشید به مامان هم بگویید اینقدر گریه نکند مگر خون من از بقیه رزمندگان رنگین‌تر است. من هم مثل هزاران نفر از بچه‌هایی که اینجا هستند اگر قرار باشد که من یا امثال من به جبهه نیایند پس چه کسی باید مقابل این متجاوزان بایستد؟ در ضمن مرگ و زندگی دست خداوند است اگر قرار باشد کسی شهید شود می‌شود و اگر قرار باشد نشود نمی‌شود پس مادر عزیز اصلاً نگران نباش و فقط برای تمام رزمندگان دعا کن، چون دعای شما کارساز است.

الآن که این نامه را می‌نویسم دیشب خواب دیدم که به همراه چند تا از دوستانم به یک باغ زیبا و پر از گل رفتیم و با تعجب به آنها نگاه می‌کنیم، چون با همه باغ‌هایی که من دیده بودم فرق می‌کرد حتی با باغ خودمان انگار درختان آنها با درختان دیگر فرق داشت؛ و خلاصه خواب عجیبی بود امیدوارم به قول مامان خیرباشه. نمی‌دانم.

دیگر حوصله نوشتن نامه را ندارم راستی بازهم سفارش می‌کنم که به مامان بگویید که نگران من نباشه هر چه قسمت باشد همان می‌شود به خدا توکل کنه و همیشه به یاد خداوند باشد و باز هم می‌گویم که دعا را فراموش نکنید، چون خیلی خیلی خوب است دیگر سرتان را درد نمی‌آورم از طرف من به همه بچه‌ها خصوصاً محمد، علی، مریم، ساناز و دادایم سلام برسانید.

خدانگهدار همگی شما/ سعید جهانگیری

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده