سه‌شنبه, ۲۹ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۴۹
«يك روز وقتی برای دیدنش به بیمارستان رفتم یکی از پرستاران به من نزدیک شد و گفت:«كمي دلداريش بدهيد تا كمتر گريه كند» شاید فکر می کردند که اشکهای بی اختیارش برای درد است غافل از اينكه او درد ديگري داشت...» در ادامه متن خاطره این شهید والامقام را از زبان خواهرش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید براتعلي رحمتي در سوم آذر 1338، در روستاي سپيددشت از توابع شهرستان درود به دنيا آمد. پدرش نورعلي، در شركت راه آهن كار ميکرد  و مادرش سارا (فوت 1353) نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم شهريور 1360، در دهلاويه بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. پیکر وي را در بهشت زهراي شهرستان انديمشك به خاك سپردند.

متن خاطره:

بر اثر تصادف در بيمارستان بستري شده بود. همه خانواده به خاطر جراحات او به شدت ناراحت بودند و ما خواهرها، كمتر از بقيه مي توانستيم خودمان را كنترل كنيم. زيرا او بعد از فوت مادرمان نگذاشته بود جاي خالي اش را حس كنيم، اما آنچه باعث تعجب و نگراني ما شده بود گريه هاي بسيار زياد خودش بود كه هيچكدام علت آن را نمي دانستيم.

يك روز وقتی برای دیدینش به بیمارستان رفتم یکی از پرستاران به من نزدیک شد و گفت:«كمي دلداريش بدهيد تا كمتر گريه كند» شاید فکر می کردند که اشکهای بی اختیارش برای درد است غافل از اينكه او درد ديگري داشت.

بعد از مرخصي از بيمارستان دكتر يك ماه استراحت براي ایشان تجويز كرد، هنوز چند روز نگذشته بود كه وسايل خود را جمع كرد و آمادة اعزام شد.

يكي از برادرانم براي اينكه او را از تصميمش منصرف كند، در لحظه آخر کنارش ایستاد و گفت:«اگر بروي ديگر با تو حرف نمي زنم...»

اما براتعلی صورتش را بوسید و با بغض گفت:«من سالها قبل و بعد از انقلاب در راه پیروزی انقلاب مجاهدت کردم حق من شهادت است نه بستری شدن در رختخواب»

و تازه همه ما متوجه شدیم که ناراحتي و اشکهای ایشان برای چه بوده است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده