«آخرین دیدار من و هادی در جبهه قبل از شروع عملیات کربلای 4 بود. تا کنارم می نشست به خواهش و التماس می افتاد که مادر و پدرمان پیر و تنها هستند تو به خانه برگرد. آن روزها من نیز در همان یگان رزم خدمت می کردم و هر بار می گفتم: «چرا من؟! تو برگرد» به چشمانم خیره می شد و می گفت: «من زمینی نیستم. من مال این دنیا و زندگی دنیوی نیستم» نمی دانم چرا احساسم می گفت؛ همه اینا را از روی تدبیر می‌گوید نه احساس...» آنچه خواندید بخشی از سخنان «عبدالحمید راستی» برادر شهید «هادی راستی» دانشجوی رشته پزشکی در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، با گذشت بیش از ۳۰ سال از دفاع مقدس و ایستادگی شجاعانه بزرگ مردان ایران اسلامی، همچنان نام شهدا در جای جای این کشور زنده و پاینده است و هیچ گاه یاد و نام آن ها در تاریخ به فراموشی سپرده نمی شود. 

چه بسیار جوانان رشید و صاحب علم و دانش که بر پیشانی شهادت بوسه زدند و جاودانه شدند. این شهدای دانشجو از میان سنگر علم و دانش و سنگر جنگ، دفاع از وطن را برگزیدند و حال نام و تصاویر شهدای دانشجو در پرتال جامع شهدای دانشجوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بارگذاری شده تا جوانان این مرز و بوم بدانند که خاک ایران زمین را چه جوانانی حفظ کردند، جوانانی که می توانستند سنگر علم و دانش را انتخاب کنند و امروز نامشان در میان نخبگان و دانشمندان بدرخشد اما رفتند تا ما بمانیم و در امنیت کشورمان را آباد کنیم.

دانشجو، نامی ماندگار با هویتی دیرین است که اگر با واژه مقدس شهادت عجین شود، ترکیب خوش دانشجوی شهید را می سازد؛ هم او که در کوران پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، درس و دانشگاه را رها کرد تا در دانشگاه جبهه ها، درس عشق و ایثار بیاموزد. او سلاحِ خود را هم عوض کرد؛ قلم را بر زمین نهاد تا اسلحه به دست گیرد و با دشمن متجاوز بعثی، به مبارزه برخیزد و در این راه، خون سرخ خویش را نثار نهال نوپای انقلاب کرد تا درختی ستبر شود و در تندباد حوادث نلرزد.

در همین راستا نوید شاهد خوزستان امروز میهمان «عبدالحمید راستی» برادر شهید دانشجو «هادی راستی» است تا از رشادتهای وی در سنگر شهادت و تحصیل برایمان بگوید. 

نوید شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید؟

عبدالحمیدراستی: بنده عبدالحمید راستی، برادر کوچکتر شهید مفقودالاثر هادی راستی هستم. 

نوید شاهد خوزستان: از برادر شهیدتان برایمان بگویید از دوران کودکی شان و خاطراتی که دارید؟

عبدالحمیدراستی: خاطرات کودکی زیاد هست. از دوران مدرسه و بازی های کودکی و کوچه و دوران انقلاب خاطرات زیادی به جا مانده است. البته من برادر کوچکتر بودم و هادی همه جا مواظب من بود. در دنیای بچگی بسیار سخاوتمند بود و همیشه وسایلش را به راحتی با دیگران تقسیم می کرد مخصوصا با من که از او کوچکتر بودم.

به خوبی بخاطر دارم یک روز در خیابان مشغول به سرگرمی و بازی بودیم و در همان دقایق فردی موتورسیکلت سوار به شهید هادی برخورد نمود و در اثر اصابت موتورسیکلت پایش شکست. وی را به بیمارستان بردند و در تمام آن لحظات موتورسیکلت سوار نیز همراه ما و در کنار هادی بود تا از او دلجویی کند. وقتی به خانه بازگشتیم راننده موتور جهت دلجویی از خانواده به منزل ما آمد و این رفت و آمد ادامه‌دار شد. هربار که تشریف می آوردند برای هادی هدیه و اسباب بازی می آوردند و او همه آنها را با من تقسیم می کرد. ما هر دو هر روز منتظر بودیم بیاید ببینیم امروز چه چیزی هدیه می گیریم و همین ترددها موجب ازدواج خواهرمان با راننده موتور شد. وی خواستگار خواهرمان شد و خلاصه ازدواج صورت گرفت. این شخص کسی نبود جز بسیجی شهید «محمدجواد سرو قد مقدم» که در سال ۶۷ در جبهه با فاصله حدود یک ماه پس از شهادت هادی در شلمچه به فوز عظیم شهادت نائل گشت.

نوید شاهد خوزستان: از نظر درسی در چه وضعیتی قرار داشت؟

عبدالحمیدراستی: شهید هادی بسیار علاقه به درس و تحصیل داشت و همواره از لحاظ درسی در وضعیت خوبی قرار گرفته بود و در روند تحصیل موفق عمل می کرد. در سال 1366 در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، به عنوان دانشجوی رشته علوم آزمایشگاهی پذیرفته شد و سپس به دانشگاه علوم پزشکی اهواز انتقالی گرفت.

نوید شاهد خوزستان: شهید هادی راستی چگونه به جبهه اعزام شد؟

عبدالحمیدراستی: برادرم هادی از ابتدای جنگ تحمیلی در سال 1359 و حتی در سالهای پس از آن بصورت بسیجی مکرر به جبهه اعزام می شد، وی دوران مقدس سربازی را هم در سپاه پاسداران و در جبهه گذراند و بعد از سربازی نیز به صورت داوطلبانه و بصورت بسیجی به جبهه اعزام می شد.

در سال 1367 در جزیره مجنون درحالی که فرماندهی گروهان زرهی را با یاران بسیجی و سپاهی بر عهده داشت همگی مورد اصابت موشک و بمباران شیمیایی قرار گرفته و در لحظاتی که از تانک خودش خارج شده بود در اثر اصابت گلوله های دشمن بعثی به ناحیه ی سر به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

نوید شاهد خوزستان: از آخرین دیدارتان برایمان بگویید؟

عبدالحمیدراستی: آخرین دیدار من و هادی در جبهه قبل از شروع عملیات کربلای 4 بود. تا کنارم می نشست به خواهش و التماس می افتاد که مادر و پدرمان پیر و تنها هستند تو به خانه برگرد. آن روزها من نیز در همان یگان رزم خدمت می کردم و هر بار می گفتم:«چرا من؟! تو برگرد» به چشمانم خیره می شد و می گفت:«من زمینی نیستم. من مال این دنیا و زندگی دنیوی نیستم» نمی دانم چرا احساسم می گفت همه اینا را از روی تدبیر می گوید نه احساس.

هادی در سال 1365 در عملیات کربلای ۴ مفقودالاثر شد و من نیز به خانه برگشتم تا به وصیت وی جامه عمل بپوشانم و فراق هادی را در کنار والدینم تحمل کنم.

نوید شاهد خوزستان: روزهای بدون هادی بر خانواده چگونه میگذرد؟

عبدالحمیدراستی: خانواده ما در همان روزهای آغازین انقلاب شکوهمند اسلامی کشورمان، از کوچک تا بزرگ، خواهران و برادران در تظاهرات، اعتراضات، جنگ و گریزها و انتشار اعلامیه ها و اطلاعیه ها و پیامهای حضرت امام خمینی(ره) و تایپ و پخش اعلامیه ها، شرکت فعال داشتند. این حضور فعال همه اعضای خانواده چندین نوبت منجر به دستگیری و مجروحیت برادرانم شد و این نگرانی ها از ابتدای شروع جرقه های اولیه انقلاب پُرنور اسلامی، در خانواده و بویژه نزد پدر و مادرم وجود داشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضور فعال برادرانم در فعالیتهای نهادهای اسلامی، انقلابی، جهادی و مبارزه بی وقفه با گروهها و گروهکهای ضد انقلاب چپ و راست و منافقین کوردل و ساواکی‌ها و سلطنت طلبها و سایر گروههای ضد انقلاب مشهود می شد و در دادگاههای انقلاب، سپاه، بسیج و جهاد سازندگی با قوت و قدرت فعالیت می کردند.

با شروع جنگ تحمیلی همه برادران و حتی خواهرانم در مناطق جنگی ماندند و در جبهه ها حضور داشتند، در عملیاتها حضور داشتند و مجروح و جانباز شدند به همین خاطر پدر و مادر همواره در فشار و استرس و نگرانی بودند و موضوع دائمی و همیشگی خانواده بود اما خود نیز این راه را قبول داشتند. هر چند تا آخر عمرشان در فراق هادی و دامادشان اشک ریختند. در دوران دفاع مقدس هر پنج برادر جانباز شدیم. البته به غیر از هادی، برادرم سعید نیز مفقودالاثر شد که با آزادسازی اسرا به میهن اسلامی بازگشت.

نوید شاهد خوزستان: شما مسئول ستادشاهد دانشگاه علوم پزشکی هستید، این دانشگاه چند شهید دارد لطفا توضیح دهید؟

عبدالحمیدراستی: دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز دارای ۲۳ دانشجوی شهید در دوران ۸ سال دفاع مقدس ملت شریف ایران اسلامی هست که تصاویر آنان در جای جای دانشگاه نصب و مکانهای مختلف دانشگاه به نام آنان مزین میباشد.

نوید شاهد خوزستان: به نظر شما ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در دانشگاه ها تا چه اندازه ضروری است؟

عبدالحمیدراستی: حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «هرچه انقلاب اسلامی دارد از برکت و مجاهدت شهداء و ایثارگران است.»

مقام معظم رهبری نیز می فرمایند: «دستگاههای دولتی و مردم معمولی باید آگاه باشند که شهید و خانواده اش، جانباز و خانواده اش، اسیر و خانواده اش، جز و برجسته ترین انسانها و شریفترین و عزیزترین آنها هستند.»

لذا با توجه به توصیه های حضرت امام (ره) و حضرت آقا مبنی بر لزوم ترویج فرهنگ عظیم، با شرافت و غیرتمندانه ایثار و شهادت و سیاستهای کلی نظام مقدس جمهوری اسلامی مبنی بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بایستی این فرهنگ نجات بخش و عظیم که میراث پیامبران و ائمه اطهار (ع) میباشد، همواره مورد توجه و اقدامات عملی و نظری و فکری و عقیدتی باشد.

بایستی فرهنگ سلطه ناپذیری و ستیز با دشمنان متجاوز در میان ملتهای آزاده و بویژه در میان ملت مظلوم و رنج کشیده زنده و پاینده بماند، بایستی غیرت دفاع از اسلام عزیز، جان، مال، ناموس، خاک، میهن، کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی که ودیعه ی مقدس الهی هست، در میان مردم پاس داشته و ترویج شود.

نوید شاهد خوزستان: و آخرین سخن...

عبدالحمیدراستی: در پایان ضمن تشکر از شما عزیزان در بنیاد مبارک و معظم و معزز شهید و امور ایثارگران، تقاضا دارم راه شهدای گلگون کفن را همواره ادامه دهید.

گفتگو: فرحناز خضوعی

تنظیم: مریم شیرعلی 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده