کودکانه های گم شده در حمله های موشکی رژیم بعثی به مسجد سلیمان؛
نوید شاهد - «چشم که باز کردم انگار دو روز از ماجرا گذشته بود، جای غریبی بودم همه با لباس سفید بودند، بسیاری از افراد فامیل را می دیدم که به عیادتم می آمدند اما اثری از خانواده نبود، همه به من محبت می کردند اما نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است، بعد از ده روز دایی ام آمد و گفت مرخص شدی و باید به خانه برویم اما مرا به خانه مادربزرگم برد، جایی که همه سیاهپوش و درحال گریه بودند، و من آن زمان متوجه شدم که به خانه ما هم موشک اصابت کرده است و دیگر محله ای نداریم و ...» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد خوزستان با سیده الهام موسوی فرهادی از بازماندگان حادثه بزرگترین حمله موشکی عراق به مسجد سلیمان در 30 مهر سال 1362 است. شما را به خواندن متن کامل این گفت و گو دعوت می کنیم.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهرستان مسجدسلیمان واقع در شمال استان خوزستان و اولین زادگاه نفت، بیش از 1800 شهید و بیش از 4000 جانباز تقدیم انقلاب نمود؛ اما در همه مقاطع این جنگ تاریخی همچون یک سنگر مستحکم پابرجا ‌ماند و اصابت موشک‌ها نیز نتوانست خللی در مقاومت این مردم قهرمان‌پرور که تاریخ همواره به بزرگی از ایشان یاد کرده، ایجاد کند و از این منظر به روح بزرگ این قهرمانان وطن درود می‌فرستیم.

یکی از صحنه های دردناک و در عین حال نمونه بارز نقض حقوق بشر از سوی رژیم بعثی عراق، حمله های مکرر به مناطق مسکونی ایران است که "جنگ شهر ها" نامیده شده است.

در عصرگاه تاریخ 30 مهرماه 1362 در دوران هشت ساله دفاع مقدس وسیع ترین حمله موشکی دشمن جنایت کار بعثی به شهرستان مسجدسلیمان رقم خورد؛ و اصابت سه فروند موشک اسکاد به سه محله مسجدسلیمان جنایت بزرگی را رقم زد که منجر به شهادت شهروندان بیگناه؛ مجروحیت تعداد زیادی از شهروندان و ویرانی ده‌ها واحد مسکونی و تجاری شد. این جنایت بزرگ دشمن ددمنش عراقی آنچنان هولناک بود که هیچ گاه از اذهان جامعه نه تنها پاک نخواهد شد که سندی از روسیاهی دشمنان قسم خورده ملت شریف ایران و برگ زرین از هشت سال مقاومت مردم صبور مسجدسلیمان است. حمله ای موشکی که سرآغازی برای حملات گسترده موشکی و هوایی به این شهر مظلوم بوده به نحوی که تا پایان جنگ تحمیلی شهرستان مسجدسلیمان90 حمله موشکی و هوابی را تجربه نمود.

و30 مهرماه نمادی از مظلومیت مردم شهید پرور مسجدسلیمان است که در یک جنگ نابرابر8 ساله با دشمنی سرا پا مسلح با عزت و اقتدار مقاومت نمودند. روزی که نماد جنایت دشمن بعثی و سند گویایی از حملات گسترده موشکی به مناطق مختلف ایران اسلامی بخصوص شهر مسجدسلیمان با تلفات گسترده انسانی بوده است.

آن روز بیش از ١٢٠ نفر شهید و ٢٥٠ نفر که زنان و کودکان بسیاری در بین آنان بود، زخمی شدند. سیده الهام موسوی فرهادی یکی از کودکان آن دوران است که با گذشت سالها همچنان خاطرات تلخ آن دوران غمی عمیق در دلش گذاشته است، خاطراتی که جای شادی های کودکی را گرفت و هیچگاه فراموش نشد. گفتگوی نوید شاهد خوزستان با این فرزند دوران جبهه و جنگ را بخوانید.

 

نوبد شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: به نام خدا و با سلام، من سیده الهام موسوی فرهادی متولد سال 1352 هستم در زمان حمله موشکی به شهر مسجد سلیمان که در سال 62 اتفاق افتاد من ده ساله و فارغ از هیاهوی جنگ و موشک و دشمن بودم اما امروز تمام آن صحنه ها را در تمام لحظات زندگی به همراه دارم و با اینکه کودکی بیش نبودم اما همچنان تمام آن لحظات دردناک مثل روز برایم روشن و واضح است.

نوید شاهد خوزستان: حال که با گذشت سالها همچنان تصاویر آن روز در ذهن شما زنده است، از چگونگی حادثه و حمله موشکی عراق به مسجد سلیمان برایمان بگویید.

سیده الهام موسوی فرهادی: اواخر مهر ماه بود و من فردای روز حادثه امتحان ریاضی داشتم، یادش بخیر خانم طراوتی معلممان بود و ما ساعت دو ظهر با دخترای محل که همه همکلاسی بودیم، مشغول خواندن درس و آماده شدن برای امتحان بودیم که یک لحظه صدای مهیبی همه ما را هراسان کرد، دود بسیاری با فاصله نزدیک بلند شد، همه نگران به خیابان آمدند و من هم با ترس و گریه کتابهایم را جمع کردم و به سمت خانه که سر جاده اصلی بود رفتم.

نوید شاهد خوزستان: در مسیر مدرسه تا خانه که پس از حمله نخست رژیم بعثی بود، شاهد چه صحنه هایی بودید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: ازدحام جمعیت و ماشین ها را می دیدم، مردم می گفتند محله سبزآباد را موشک زده (محله نزدیک محله ما بود) هرکس چیزی می گفت، همه هجوم بردند طرف محل اصابت موشک که از نزدیک ببینند چه اتفاقی افتاده است و خیابان خیلی شلوغ بود، مدرسه هم تعطیل شده بود و تمام دانش آموزان در محله بودند، آمبولانس ها و ماشین های سواری مجروحین و زخمی ها را به بیمارستان می بردند و همه را به چشم می دیدم. محله ما محله فامیلی بود، یعنی همه فامیل نزدیک همسایه بودیم، همه جلوی حیاط خانه عمه ام که دو خانه با هم فاصله داشتیم جمع شده و صحبت می کردند.

نوید شاهد خوزستان: ظاهرا شما در حمله موشکی دوم مجروح شدید و در این حادثه متحمل دردها و رنج های بسیاری شدید؛ از حال و هوای آن روزها برایمان بگویید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: چشم که باز کردم انگار دو روز از ماجرا گذشته بود، جای غریبی بودم همه با لباس سفید بودند، بسیاری از افراد فامیل را می دیدم که به عیادتم می آمدند اما اثری از خانواده من نبود، فهمیدم در بیمارستان هستم و می دیدم که همه به من محبت می کردند اما نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است، بعد از ده روز دایی ام آمد و گفت مرخص شدی و باید به خانه برویم اما مرا به خانه مادربزرگم برد، جایی که همه سیاهپوش و درحال گریه بودند، و من آن زمان متوجه شدم که به خانه ما هم موشک اصابت کرده است و دیگر محله ای نداریم، همکلاسی ندارم، برادری ندارم، پدربزرگ ندارم، عمه ندارم و ... آن زمان بود که احساس کردم دیگر بچه نیستم و بزرگ شدم؛ در واقع یک شبه بزرگ شدم .

نوید شاهد خوزستان: از احساسات خود و اطرافیانتان در آن لحظات سخت بگویید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: در آن زمان حال و روز همه فقط گریه بود و گریه، همه سیاهپوش بودند، مادر و خواهرم تازه از بیمارستان مرخص شده بودند و خبری از یکی از برادرانم نداشتیم؛ آنموقع هیچ کس خبر نداشت در دل کوچیک من چه می گذرد، ناتوان بودم؛ دغدغه درس و مدرسه داشتم ولی خبری از همکلاسی ها نبود، خبری از مدرسه نبود و لحظات بسیار سختی بر من و همسن و سالانم گذشت.

نوید شاهد خوزستان: آیا در همان زمان مردم مسجد سلیمان هم‌درد شما بودند؟

سیده الهام موسوی فرهادی: بله، من آن موقع که در بیمارستان بستری بودم به جز فامیل و اقوام خودم خیلی افراد غریبه را می دیدم که به دیدنم می آمدند و برایم گل و شیرینی می آوردند حتی یادم می آید کتاب داستان هم برایم می آوردند و به نوعی همه مردم با مصدومان آن حادثه همدردی می کردند و درصدد رفع نیازها و آلامشان بودند.

نوید شاهد خوزستان: و امروز بعد از گذشت سالها از آن حادثه شما یکی از خادمین شهدا هستید، چگونه این شغل را انتخاب کردید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: بله در حاضر افتخار خادمی خانواده شهدا را دارم و فکر می کنم کمترین کاری که از دستم بر می آمد که برای خانواده های شهدا و ایثارگران انجام دهم این بود که خدمتگزار آنها باشم به این ترتیب در سال 88 به عنوان مشاور وارد بنیاد شهید شدم و در حال حاضر به عنوان معاون فرهنگی شهرستان خادم خانواده شهدا هستم.

نوید شاهد خوزستان: از دیدن خانه پدریتان در حال حاضر که سالیان زیادی از ویرانی آن گذشته چه احساسی دارید؟

سیده الهام موسوی فرهادی: خانه پدری ام بعد از حادثه بازسازی شد و دوباره در همان محل همان خانه و باقی مانده همان همسایه ها پا برجاست و زندگی ادامه دارد ولی خاطره 30 مهرماه سال 62 فجیع ترین و دردناکترین روز را که 120 شهید و در حدود 300 مجروح بر جای گذاشت در خاطر مردم شهر باقی مانده و حتی نسل جدید هم از این روز با ناراحتی حرف می زنند؛ وقتی محله 17 شهریور را می بینم آن حال و هوا و آن بازی های کودکانه یادم می آید و اینکه تمام آن لحظات به خاطره تلخ تبدیل شد.

نوید شاهد خوزستان: و آخرین سخن؟

سیده الهام موسوی فرهادی: دلم می خواست یکبار دیگر آن محله را قبل از حمله موشکی عراق به مسجد سلیمان می دیدم، روح همه شهیدان شاد و یادشان گرامی باد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده