یادی از شهید مدافع امنیت در گفتگو با همسرش؛
نوید شاهد - «شهید رضا صیادی فردی بسیار آرام بود و با فکر و مدیریت درست، کارها را انجام میداد و همیشه میگفت اگر تمام ماموریت ها را به شخص بنده واگذار کنند بدون اینکه آسیبی به کسی برسد، ماموریت را به نحو احسن به پایان میرسانم. همکارانشان را مانند دوست و برادر می دانستند و آنها را دوست داشتند و سعی میکردند تا در محیط کار از هر نظر عدالت بین پرسنل برقرار کنند و حتی اگر شده با صحبت یا تلفنی مشکل کسی را حل کنند. خیلی مهمان نواز بودند و احترام زیادی برای افراد و از جمله مهمان ها قایل بودند. هیچگاه نماز اول وقت و نماز شب و وضو ایشان ترک نشد» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهدخوزستان با نجمه چاک پور خیرابادی همسر شهید رضا صیادی است، متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، امنیت پایدار امروز کشور، مرهون خون پاک و ازخود گذشتگی شهدا و جانبازان عزیزی است که سرمایه های ارزشمند و معنوی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، شهدایی که چه در جبهه های نبرد حق علیه باطل و چه امروز در رویارویی با دشمنان قسم خورده نظام جان خود را در راه عزت و کرامت ایران اسلامی نثار می کنند و همچنان این پیام را به جهانیان می دهند که مردم ایران اسلامی همواره با اهداء خون خود از آب و خاک و ناموس خویش و این میهن اسلامی محافظت کرده و در این راه حتی یک لحظه دریغ نخواهند کرد.

امروز امنیت ایران در سایه تلاش بی دریغ شهیدان مدافع امنیت همچون شهید سروان «رضا صیادی» به بار می نشیند و وظیفه ما ادامه راه شهیدان و زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه است و بی شک زنده نگه داشتن نام و یاد این عزیزان که دِین زیادی بر گردن همه ملت دارند، کمترین کار در مقابل ایثار و شهادت آن هاست.

سروان رضا صیادی از شهدای مدافع امنیت کشور است که در آشوب‌های آبان 98 جان خود را فدای انقلاب کرد. وی متولد 21 مرداد سال 1357 در دزفول بود. صیادی از نیروهای یگان ویژه واحد رهایی گروگان بود که 27 آبان در ماهشهر به دست ‌اشرار مسلح به شهادت رسید. او عاشق شهادت بود و در سن 41 سالگی به آرزوی دیرینه خود دست یافت. گفتگوی نوید شاهد خوزستان با همسر این شهید مدافع امنیت را بخوانید.

نوید شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید.

نجمه چاک پور خیرآبادی: با سلام بنده نجمه چاک پور خیرآبادی همسر شهید رضا صیادی کویخ هستم.

نوید شاهد خوزستان: آشنایی و ازدواج شما با شهید رضا صیادی به چه نحو بوده است؟

نجمه چاک پور خیرآبادی: من دانشجوی پرستاری بودم و یکی از اقوام ما که پرسنل بیمارستان بودند مرا به او معرفی کردند و رضا نیز به همراه مادرشان به خواستگاری من آمد. ایشان جوانی بسیار سر به زیر و صادق بود، آن زمان از خصوصیات خود و خانواده‌شان و مشکلات و ماموریت هایی که ضمن کار برایشان پیش می آمد و همچنین از حقوقشان که ۲۰۰ هزار تومان بود، صحبت کرد ولی من همیشه از خداوند بودن در کنار انسانی صادق و با ایمان را خواستار بودم. به این ترتیب ما 12 سال باهم زندگی خوبی داشتیم و با وجود تمام مشکلات چون هر دو انسانهای قانعی بودیم باز خدا را شکر میکردیم.

نوید شاهد خوزستان: چه سالی ازدواج کردید و ثمره این ازدواج چه بود؟

نجمه چاک پور خیرآبادی: سال 1386 ازدواج کردیم که ثمره ازدواج ما دو فرزند به نام علی آقا و رونیکا خانم هست که در حال حاضر پسرم علی ۱۰ ساله و رونیکا سه ساله هستند.

نوید شاهد خوزستان: از شهید رضا صیادی مختصری برایمان بگویید.

نجمه چاک پور خیرآبادی: شهید مدافع وطن رضا صیادی متولد ۱۳۵۷ است، دارای مدرک کارشناسی روانشناسی عمومی بود که در اغتشاشات آبان ماه سال 1398 هنگام تأمین امنیت شهروندان در ماهشهر توسط اشرار و معاندین نظام مورد هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

نوید شاهد خوزستان: آیا فکر می کردید روزی همسرتان در راه دفاع از وطن به شهادت برسد؟

نجمه چاک پور خیرآبادی: ایشان همیشه دعا میکرد که مرگش با شهادت رقم بخورد و بسیار دوست داشت که از سربازان امام زمان (عج) باشد و در کنار خدمت به ایشان به شهادت نائل شود. همیشه به من می گفت که باید دینم را به امام عصرم ادا کنم و در رکاب امام زمان باشم و شما هم اگر روزی من نباشم، خدا برایتان کافیست.

نوید شاهد خوزستان: پس در واقع شهید رضا صیادی با شهادت به آرزوی خود دست یافت؟

نجمه چاک پور خیرآبادی: بله در این 12 سال زندگی مشترکمان، رضا مرتب از شهادت و رفتن حرف میزد و میگفت «من زیر ۵۰ سال عمر میکنم و دوست دارم در هر سنی که از دنیا روم مرگم با شهادت رقم بخورد.»

نوید شاهد خوزستان: از حال و هوای ایشان در روزهای قبل از شهادت بگویید؟ فکر می کنید چیزی به ایشان الهام شده بود؟

نجمه چاک پور خیرآبادی: بله، رفتار ایشان در روزهای قبل از شهادت متفاوت بود، دو هفته قبل از شهادتش یک روز که در حال قرآن خواندن بود به صورت من نگاهی انداخت و گفت: «میدونی شهدا زنده هستند و من این زنده بودن شهدا را درک کردم»، که در پاسخ به ایشان گفتم:«من هنوز به این درک نرسیدم» و ایشان گفتند: «به زودی زود به این درک زنده بودن شهدا خواهی رسید». همچنین یک هفته قبل از شهادت دائم می گفت که احساس بسیار خوبی دارم، می گفت «خداوند می خواهد چیز خوبی به من و شما بدهد و این احساس آنقدر عمیق است که طی این سالها هیچگاه اینگونه احساسش نکرده‌ام». اما از همه مهمتر آنکه شهید رضا دو روز قبل از شهادت با من تماس گرفت و گفت «مرگ من نزدیک است و دارم می میرم». من در جوابشان گفتم «دور از جان، دوباره شروع کردین، می شود یکبار هم که شده دم از شهادت و رفتن نزنید» که در جواب من ایشان گفتند: «من گفتنی ها را گفتم و واقعیت است، دیگر میل با توست که باور کنی یا نه اما مرا فراموش نکن و با قرآن خواندن همیشه به یادم باش».

نوید شاهد خوزستان: زمانی که شهید رضا برای مقابله با اغتشاشات عازم ماموریت شدند، شما چه احساسی داشتید؟

نجمه چاک پور خیرابادی: شهید رضا صیادی در جریان اغتشاشات آبان ماه سال 1398 برای تأمین امنیت شهروندان در ماهشهر عازم ماموریت شد، آن زمان نگرانی بسیاری داشتم و به او گفتم: «دلم می گوید این ماموریت مثل بقیه ماموریت ها نیست، نگرانم و مواظب خودت باش» ایشان گفتند: «در این چند روز تعدادی کشته شدند و اوضاع خوب نیست ولی من در هر شرایطی به سمت کسی شلیک نمی کنم چرا که می دانم ممکن است در این تجمعات انسان های بی گناهی نیز باشند که من به هیچ عنوان دوست ندارم آسیب ببیند.»

نوید شاهد خوزستان: سرانجام چگونه ایشان به شهادت و آرزوی دیرینه خود دست یافتند؟

نجمه چاک پور خیرابادی: در جریان اغتشاشات ماهشهر هنگام ماموریت بدون اینکه ایشان یا همکارانشان به سوی کسی شلیک کنند، با تک تیرانداز از راه دور به رضا شلیک شد و در حالی که ایشان وضو داشتند به حالت سجده افتادند و شهید شدند و به آرزوی خود دست یافت.

نوید شاهد خوزستان: از لحظه ای که خبر شهادت رضا صیادی را شنیدید برایمان بگویید؟ چه حس و حالی بر شما گذشت؟

نجمه چاک پور خیرابادی: من مثل همیشه با صدقه دادن و دعا برای سلامتی‌شون منتظر برگشت‌شان بودم درحالی که استرس بسیاری داشتم، اوضاع شهر خوب نبود و فرزندانم بیمار بودند تا اینکه ساعت 12 شب خانواده همسرم خبر شهادت رضا را به من دادند، باورم نمیشد که به این زودی شهادت ایشان اتفاق افتاده باشد و دیگر کنار ما نیستند، هنوز هم باورم نمی شود و در شوک از دست دادن ایشان هستم اما همیشه خدا را شاکر بوده و هستم که با انسان بسیار شجاع و خداترس به معنای واقعی کلمه آشنا شدم و زندگی کردم چرا که ایشان تمام خصوصیات یک انسان کامل را داشتند.

نوید شاهد خوزستان: از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید رضا صیادی برایمان بگویید.

نجمه چاک پور خیرآبادی: مهربانی و بخشندگی از خصوصیات بارز وی بود، احترام کوچک و بزرگ را داشتند، انسانی بسیار صبور بودند و در شادی و ناراحتی و مشکلات همیشه شاکر خداوند بودند و باتمام مشکلاتی که از نظر مالی در زندگی ما وجود داشت هیچ وقت شکوه و شکایتی نکردند و همیشه توکل و امیدشان به یاری خداوند بود. همیشه و در هر جا وضو میگرفتند و وقتی وقت اذان میشد نماز اول وقت می خواندند، به فقرا و مستمندان چه پنهانی و اشکار در حد وسع خود همیشه کمک میکردند و همیشه رسیدگی به احوال و مشکلات مردم و امنیت مردم برایشان در اولویت بود. شهید رضا صیادی فردی بسیار آرام بودند و با فکر و مدیریت درست کارها را انجام میدادند و همیشه میگفتند اگر تمام ماموریت ها را به شخص بنده واگذار کنند بدون اینکه آسیبی به کسی برسد، ماموریت را به نحو احسن به پایان میرسانم. همکارانشان را مانند دوست و برادر می دانستند و آنها را دوست داشتند و سعی میکردند تا در محیط کار از هر نظر عدالت بین پرسنل برقرار کنند وحتی اگر شده با صحبت یا تلفنی مشکل کسی را حل کنند. خیلی مهمان نواز بودند واحترام زیادی برای افراد و از جمله مهمان ها قایل بودند. هیچگاه نماز اول وقت و نماز شب و وضو ایشان ترک نشد حتی ساعاتی که به خاطر مشغله کاری نیمه شب به منزل می آمدند.

نوید شاهد خوزستان: نحوه برخورد شهید با مشکلات و مسائل زندگی چگونه بود؟

نجمه چاک پور خیرابادی: ایشان به همه داشته هایش قانع بود و همیشه میگفت«درست است که ما مشکلات زیادی داریم و خیلی از چیزهایی که مورد نیازمان است را نداریم ولی همینکه خداوند به من همسر و فرزندان خوبی داده شاکرم و انگار پادشاه عالمم، بهتر از شما چه می خواهم، و شما هستیدکه به من آرامش می دهید تا بتوانم راحت تر به مردم کشورم خدمت کنم.»

نوید شاهد خوزستان: بهترین خاطره ای که از شهید دارید را برایمان بگویید.

نجمه چاک پور خیرابادی: از ایشان خاطرات بسیاری در ذهنم هست، ایشان در کمک به فقرا ونیازمندان همیشه پیشگام بودند، هر وقت برای خرید به بازار میرفتیم اگر کسی برای پول وکمک دست دراز میکرد شهید بدون وقفه پول از جیبش در می آورد و کمک میکرد؛ یکی از خاطرات من از ایشان بر می گردد به زمانی که ماه محرم بود و من برای دیدار خانواده ام به شهرستان رفته بودم، شهید زنگ زد وگفت از سرکار که برمی گشتم یکی از همسایه ها غذای نذری به من داد، من سرکار نهار خورده بودم و سیر بودم و از آنجایی که شهید اسراف را دوست نداشت گفت تمام خیابان های محله را گشتم تا یه نفر که نیازمند باشه پیدا کنم وغذای نذری را به او بدهم. همچنین یک روز قرار بود برای ما مهمان بیاید اما کاری براشون پیش آمد و نیامدند، من هم غذای زیادی درست کرده بودم، شهید گفت «همسایه نیازمند داریم» من گفتم «نه ولی خانواده ای نیازمند را می شناسم». شهید با اینکه ماشین نداشت با آژانس غذا را تا نزدیکی منزل آن خانواده نیازمند برد و به راننده اژانس گفته بود شما زنگ خانه را بزنید و غذا را تحویل دهید.

همچنین از دیگر خاطرات من از ایشان توجه به نماز اول وقت بود، وقتی برا خرید به بازار می رفتیم، صدای اذان را که می شنید، میگفت« خانم بیا اول بریم نماز و بعد خرید کنیم».

نوید شاهد خوزستان: اکنون روزهای بدون شهید رضا بر شما چگونه می گذرد؟

نجمه چاک پور خیرابادی: به سختی، هنوز در شوک فقدان ایشان هستم اما بیشتر وقت ها شهید رضا را در خواب می بینم، به خواب من می آید و به من آرامش می دهد، در خواب می گوید که شهید شده است و جایگاهش بسیار خوب است، می گوید از خدا اجازه گرفته ام تا به شما سر بزنم، همیشه نورانی و شادمان هستند و اینها باعث می شود که باور نکنم ایشان از پیش ما رفته و دیگر نباشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده