فرمانده گردان انشراح
به گزارش نوید شاهد
خوزستان، شهید قدرت الله علیدادی در چهاردهم اسفند ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای چم مولا ازتوابع شهرستان ایذه به دنیا آمد پدرش میرزاقلی و مادرش قمر نام داشت. دوران کودکی و دبستان را در همان بخش
گذراند ایشان در دوران دبستان یکی از شاگردان ممتاز بود در تابستان در کار کشاورزی
به خانواده و اقوام و آشنایان کمک می کرد.
دوران کودکی و
نوجوانی
علاقه شدید به
سوارکاری و تیراندازی داشت و در اوقات فراغت به ورزش می پرداخت بعد از اتمام دوره
ابتدایی برای ادامه تحصیل به امیدیه آمد و در دوره راهنمایی مشغول به تحصیل شد
ادامه تحصیلاتش را در دبیرستان شهید پرخیده( میانکوه ) فعلی در رشته ریاضی فیزیک گذراند در اواخر
دوران تحصیلی به دلیل داشتن روحیه مذهبی و اسلامی جذب گروه مسلح پیرو خط امام به
نام« منصورون» شد و از همان موقع
آموزش های مقدماتی نظامی را طی کرد و به طور
مخفی علیه رژیم شاه وارد عمل گردید.
تعهد در دبیرستان
به نحوی که از ایشان در دبیرستان تعهد گرفتند که
هیچکس حق تماس با ایشان را نداشته باشد. شهید اسماعیل دقایقی می گوید ایشان قبل از
انقلاب اسلحه حمل میکرد و وسایل نظامی داشت و برای به ثمر رساندن انقلاب بسیار
خدمت و فعالیت کرد.
فعالیتهای ۲۲ بهمن
پس از اخذ دیپلم
آزادانه تر در فعالیتهای ضد رژیم شرکت کرد و در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ قبل از ورود
امام به کشور به همراه دو نفر دیگر از برادران به تهران رفت و در فعالیت های ۲۲
بهمن ۵۷ در پیروزی انقلاب نقش موثری را در تظاهرات و درگیری ها داشت و در بهار ۵۸
با تشکیل جهاد سازندگی در آنجا مشغول به کار شد.
ورود به سپاه
پاسداران
با تشکیل سپاه
پاسداران در منطقه امیدیه جزء اولین کسانی بود که وارد سپاه شد و در همین زمان در
کنکور دانشگاه مشغول شد که به دلیل پرداختن به امور نظامی از ادامه تحصیل منصرف شد.
قبل از شروع جنگ
ایشان مدتی را در
روستای زادگاهش و سپس سپاه امیدیه مشغول خدمت به مردم گردید از طرف سپاه به منطقه
شلمچه در نوار مرزی خرمشهر اعزام شد و چند ماه قبل از شروع جنگ عبور و مرور ضد
انقلابیون را کنترل میکرد با شروع جنگ عراق از همان ابتدا در نوار مرزی شلمچه و
سپس در جریان مقاومت شهر خرمشهر قرار گرفت.
ازدواج
بعد از بازگشت از
خرمشهر وی برای راه اندازی و تشکیل سپاه رامشیر به آنجا رفت و مدتی مسئولیت سپاه
رامشیر را بر عهده گرفت و بعد از آن در جبهه آبادان_ خرمشهر در محور تپههای مدن حضورداشت. در ۲۲ بهمن سال ۵۹ با خانم عزت حاجی دولو
ازدواج کرد و ثمره این ازدواج2 پسر به نام های صابر و محمد صالح و یک دختر به نام
زینب شد.
شرکت در عملیاتها
وی در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده گردان« انشراح » آغاجاری انجام
وظیفه میکرد این گردان در به سقوط کشاندن تپههای رادار (سایت غرب شوش) نقش زیادی داشت.در عملیات بیت المقدس به عنوان مشاور
فرمانده تیپ ۲۶ فجر حضور داشت و در عملیات والفجر مقدماتی در قسمت اطلاعات عملیات
فعالیت کرد. ایشان در عملیات های شکست حصر ابادان، فتح المبین ،فجر مقدماتی بیتالمقدس
و عملیات تنگه چزابه و عملیات کربلای ۲ نیز حضور داشت. در طی عملیات سعی می کرد بیشترین فشارها
را خود تحمل کند ولی به اهداف نظامی از قبل مشخص شده برسد. در اکثر عملیات ها حضور
داشت و به گفته یکی از برادران اگر در شب حمله قدرت الله در عملیات نبود و بچهها
را هدایت نمی کرد خط دفاعی دشمن شکسته نمی شد.
مقید به انجام
فرایض دینی
ایشان به خواندن
قرآن و حفظ آن علاقه زیادی داشت و به شعر های عرفانی تحقیق و مطالعه کتب علمی
بسیار علاقه مند بود در انجام فرایض دینی مخصوصاً در شب های قدر ماه مبارک رمضان
بسیار مقید بود. اخلاص و از
خودگذشتگی و شجاعت بسیارزیادی داشت مثل پدری مهربان با نیروهایی که در اختیارش بود
رفتار می کرد طراحی عملیات ها را خودش انجام میداد.
لحظه شهادت
به گفته همرزمش که
در آخرین لحظات با ایشان بود:« روز بعد از عملیات کربلای ۲، ما در خط مقدم بودیم و
در کانال راه میرفتیم. ایشان را دیدم. رو به من گفت:«دو شیکا تیربار را بیاورد»
مقداری نوار برداشتیم جلوتر رفتیم تا به عراقی ها مسلط باشیم و از جاده ای گذشتیم
و عراقیها را دیدیم.
تیربار را مسلح کرد و عراقیها را زیر آتش تیربار گرفت در همین موقع خمپاره ای نزدیک ما خورد برادر بهمنی زخمی شد و من خشاب را پر می کردم و نوار تیربارها را میگذاشتم و قدرت تیراندازی میکرد.دیدم که جلوتر رفت قدرت پشت تپه نشست به من اشاره کرد که سرت را پایین بیاور بعد ایشان را دیدم که روی تپه افتاده و از پایش شدیدا" خون میآید. با آن که بالای رانش را بستم از شدت خونریزی نمیتوانست صحبت کند و به شهادت رسید وی در عملیات کربلای ۲ به عنوان فرمانده یکی از محورها و جانشین عملیات لشکر ۹ بدر بود در همین عملیات در تاریخ دهم شهریور ۱۳۶۵ به شهادت رسید.