خاطره/دیده بان گردان ادوات
به
گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حمیدرضا طوبی يكم فروردين1343، در روستاي سپيددشت از
توابع شهرستان خرم آباد چشم به جهان گشود.
پدرش نورخدا و مادرش شوكت نام داشت. تاچهارم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسداردر جبهه
حضور يافت. بيست وپنجم اسفند 1363 ،درشرق رود دجله عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد
شد. پيكر او را در
شهرستان انديمشك به خاك سپردند.
متن
خاطره:
حمید
طوبی در عملیات بدر مسئول واحد دیده بانی گردان ادوات بود. بخاطر شرایط خاص منطقه
و عملیات قرار شد برروی تعدای از قایقهای معروف به عساکره که بسیار جثه قوی داشتند
خمپاره ،مین کاتیوشا و ادوات نصب شود این موضوع تا قبل از عملیات بسیار محرمانه
تلقی شد و تعداد محدودی از برادران گردان ادوات و از واحدهای مختلف بدین منظور
آموزش دیدند.
ولی دو
روز قبل از عملیات برنامه به شکل دیگری تغییر کرد و بنا شد که این قایقها بعد از
شکست خط توسط نیروهای غواص نیروهای خط شکن را تا پد عراق انتقال دهند.
من هم سکانی
یکی از این قایقهای عساکره را در شب عملیات داشتم که به من اطلاع دادند حمید طوبی
زخمی شده است از قایقهای کوچک نیز خبری
نیست بناچار او را سوار قایق عساکره نمودیم وقتی او را دیدم اصلا حال خوبی نداشت و
خونریزی بسیار شدیدی نموده بود.
به یکی
از رزمندگان گفتم:« وضعیت جسمانیش خراب است باید سریعتر او را به بیمارستان
برسانیم»
که ناگهان دیده بان دستور آتش داد و من دو دل
شدم که آتش کنم و یا حمید را به بیمارستان برسانم که ایشان با دست به من اشاره کرد
نزدیکش رفتم آهسته و به زحمت گفت:« حاجی برو آتش کن چرا معطل می کنی»
با نگرانی
گفتم:« ولی ..»
که
حرفم را برید و گفت:« برو آتش کن تا کارت به پایان نرسیده منطقه را ترک نکنید.»
من با
عجله خود را به پشت سکان آتش رساندم. نگاهی به طرف حمید کردم صورتش و لبانش سفید
سفید شده بود. اما به من لبخند می زد و من با اشک قبضه را کشیدم نمی دانم چقدر
کارمان طول کشید اما پس از اتمام به طرف حمید رفتم او در کف قایق افتاده بود و به
شدت خونریزی داشت صدایش زدم اما جوابی نداد. نبضش می زد ،سریعا او را به خشکی و
بعد به بیمارستان رساندیم و انسانی با لباسهای سفید خبر شهادتش را به ما داد. او
به آرزوی دیرینه اش رسیده بود .
عملیات بدر و محل شهادت جزیره مجنون