این مرد بهشتی حرف زور نمی پذیرفت

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید باقر چرومی سال ۱۳۲۵ در روستای چیت ابنه از توابع  شهرستان هفتگل دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که پدر خود را از دست داد و چیزی نگذشت که مادرش نابینا شد. تا موعد سربازی در خانه خواهر بزرگترش زندگی می کرد و برای اداره زندگی به کارگری مشغول شد.

دستگیری از مظلومان

در سربازی با افراد مختلفی آشنا شد و پس از مراجعت با توشه ای  از تجربیات به خانه  بازگشت. کم کم با انقلاب اسلامی آشنا شد. اخلاق وی مملو از انس و  مهربانی بود و هیچ گونه ناراحتی از خود نشان نمی داد . وقتی از کار دست می کشید به سراغ فقرا می رفت و به آنها کمک می کرد، مهمترین خصوصیات اخلاقیش می‌توان به مردمداریش  اشاره کرد.

حرف زور را نمی پذیرفت

در برخورد با مردم فروتن بود و هرگز دچار نخوت و تکبر و غرور نشد. بسیار مهربان ، دلسوز و وطن دوست بود و به هیچ عنوان زیر بار حرف زور نمی رفت. اگر حقی از کسی ضایع می شد به کمکش می شتافت. قبل از انقلاب در یک شرکت فرانسوی (اس پی) کار می کرد و در سالهای نزدیک انقلاب وارد شرکت خارجی (بی جی سرویس) شد ، اما با مشاهده فساد مسئولین عملا رو در روی آنها ایستاد.

ازدواج

در خرداد سال ۵۷  در شرکت صنایع فولاد اهواز مشغول به کار شد و در همان موقع ازدواج کرد که ثمره ازدواجش فرزند ذکوری به نام علی بود. از بدو شروع انقلاب تا مدتی در کمیته انقلاب اسلامی مشغول به خدمت شد و بعد از آن با سمت راننده لودر ، بولدوزر وگریدر در جهاد سازندگی به نحوه احسن انجام وظیفه نمود.

ورود به سپاه

 با شروع جنگ تحمیلی خود را به سپاه معرفی می‌کند و به همراه آنها به شلمچه می‌رود. با توجه به تخصص وی که از قابلیت های ویژه برخوردار بود به یاری رزمندگان اسلام می شتابد از جمله خدماتش میتوان به کمک هایش در امور مربوط به ماشین آلات سبک و سنگین را نام برد. بسیار به نمازش اهمیت می داد و در هیج حال و هیچ موقعی عبادت را ترک نمی کرد.

برقراری عدل و عدالت

در زندگی در محل کار خود نظم بخصوصی داشت و هر کاری را با دقت و کنجکاوی انجام می داد. همیشه در فکر شهادت و شهادت‌طلبی بود و درباره شهدا می‌گفت:«که عزیزان شهید برای برقراری قسط و عدل و اسلام رفتند و خواستند که حقیقتاً برای دین مبین اسلام بجنگند»

شهادت

باید گفت عاشق انقلاب بود و با همین اعتقاد در زمستان سرد سال ۱۳۶۰ در عملیات فتح المبین و در آزاد سازی غرب دزفول و رقابیه شرکت نمود و پس از یک ماه به آغوش خانواده بازگشت در اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۱ داوطلبانه در آزادسازی جاده اهواز - خرمشهر در عملیات بیت المقدس شرکت نمود و در این زمان به شهادت رسید. پیکر مطهرش خاکریزهای مشرف به جاده خونین اهواز-خرمشهر را زینت بخشید و چند روز بعد از شهادتش آخرین فرزندش به نام مسلم به دنیا آمد