پدرم عاشق شهادت بود
به گزارش نوید شاهد خوزستان، ابوذر علیخانی فرزند
شهید سردار شهید مدافع حرم محمدرضا
علیخانی در یکم خرداد 1366 در شهرستان باغملک متولد شد و در رشته مدیریت دولتی تا
مقطع کارشناسی ادامه داد وی هم اکنون در سازمان آب و برق شاغل می باشد و از
نیروهای جهادی برای ضد عفونی کردن
معابرهای شهر اهواز و تولید شیلدهای محافظ صورت برای بیمارستان های خوزستان برای
مبارزه با کرونت ویروس فعالیت می کند. در ادامه گفتگوی نوید شاهد را با
ایشان بخوانید
نوید شاهد خوزستان: خودتان را معرفی کنید و از
فعالیت هایتان بگویید؟
ابوذر علیخانی: بنده ابوذر علیخانی فرزند سردار شهید مدافع حرم محمدرضا علیخانی هستم متولد یکم خرداد ماه 1366 از شهرستان باغملک و در رشته مدیریت دولتی تحصیل کرده ام و هم اکنون در سازمان آب و برق مشغول به خدمت هستم ،سردار شهید محمدرضا علیخانی برای جهاد در راه خدا و دفاع از حرم اهل بیت (ع)در صبح روز دوشنبه آبان ماه 1394به همراه همرزمان قدیمی و نیروهای جدید عازم سوریه شدند .این شهید بزرگوار برای رفتن آنچنان اشتیاق داشتند که بعد از رفتن و رسیدن به مقصد خانواده ی خود را مطلع کردند تا مبادا عواطف پدرانه مانع از رفتنش شود.به هر ترتیب شهید علیخانی وارد خاک سوریه شدند و پس از سازماندهی نیروهایشان نیز به مناطق عملیاتی و جنگی رهسپار شدند .از همان روزهای اول حضورش در سوریه شجاعت و دلیریش در میدان نبرد با تروریست های تکفیری گاها باعث تعجب و شگفتی دیگر همرزمانش می شد .به گونه ای که همه همرزمان و یارانش که در سوریه همراه او بودند بارزترین خصلت ایشان را شجاعت بیش از اندازه در میدان نبرد می دانستند .شهید علیخانی در دوران حضور مستشاریش در سوریه فقط به آموزش نیروهای سوری اکتفا نمی کردند بلکه حضور مستقیم و مداوم ایشان در خط مقدم مبارزه با تروریست های فاسد آنچنان بود که اکثر همرزمان این شهید بزرگوار بیان می کنند که مهم ترین دلیل حضور شهید علیخانی در سوریه رسیدن به درجه رفیع شهادت بود و آن هم شهادتی که در راه دفاع از حرم ناموس مولایش حسین (ع)باشد .سرانجام پس از حضور مستمر در جبهه های نبرد حق علیه باطل در شرایطی که ماموریت نظامی ایشان در سوریه به پایان رسیده بود مقدمات بازگشت به ایران را فراهم کرده بودند مطلع شدند که تعدادی از نیروهای خودی در استان حلب و شهر خانطومان در شرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته اند و هر گونه ای که بیش از 200نفر از این مجاهدان در محاصره شدید دشمنن قرار گرفته اند در چنین شرایطی بود که ایشان با وجود اتمام ماموریتشان در سوریه و در حالی که آماده بازگشت به سمت ایران بودند اطلاع یافتند که همرزمانش در چه شرایطی قرار گرفته اند ایشان روحیه مبارزه با کفار را درون خود به نحوی پرورش داده بودند که حتی پس از اتمام ماموریت نظامی هم نمی توانست به این مسائل بی تفاوت با شند و در نتیجه به درخواست خود به منطقه عملیاتی خانطومان اعزام شد .در آنجا بود که ایشان به اتفاق چند تن از همرزمان دیرینه اش این ماموریت را به بصورت داوطلبانه به عهده گرفتند در این ماموریت سخت و بسیار خطرناک شهید علیخانی به همراه همرزمانش تا نزدیکی نیروهای تروریستی پیش رفتند و با آتش قبضه راکت انداز 107کاتیوشا به این شهید بزگوار تخصص فوق العاده بالایی در استفاده دقیق و درست از این صلاح را داشتند چنان آتش سنگین بر سر نیروهای تروریستی ریختند که باعث ویران شدن معابرو سنگر ها و به هلاکت رسیدن تعداد زیادی از آنان شد .که محاصره شکسته شود و نیروهای خودی از محاصره دشمن آزاد شدند و حتی مقدمات آزادسازی شهر خانطومان نیز فراهم شد .اما شهید علیخانی و دیگر همرزمانش آنقدر برای نجات همرزمانشان جلو رفته بودند و به طور مداوم با آتش قبضه 107مواضع دشمن را مورد هدف قرار داده بودند که نیروهای دشمن موقعیت آنان را شناسایی کرده و در نهایت با پرتاب موشک (کورنت)شهید علیخانی و همرزمانش مورد اصابت قرار گرفتند که در پی آن شهید علیخانی و دوست و همرزم دیرینه اش شهید فرامرز رضازاده در اثر شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل شدند.این شهید بزرگواردر دی ماه 1394همانگونه که خود در روزهای آخر حضورش در سوریه وصیت کرده بود در زادگاهش روستای طلاور بخش صیدون شهرستان باغملک در میان استقبال بسیار با شکوه مردم در کنار مزار پسر عمویش معلم شهید نصرت الله علیخانی وپاسدار شهید خسرو علیخانی با خاک سپرده شد .
نوید شاهد خوزستان: آخرین باری که پدر را دیدید چه
زمانی بود و چند سال داشتید؟
ابوذر علیخانی: آخرین باری که پدر را دیدم بیست و پنجم آبان 1394 بود،یک روز مانده به سالگرد مادرشون بهشون گفتم که اگه امکان داره بزارین
بعد از سالگرد حرکت کنید گفت حضرت زینب (س)من را طلب کرده نمی توانم نروم گفت
باور کن مادرم هم راضی نیست که من زیارت را به روز دیگری بیندازم
نوید شاهد
خوزستان: چند خواهر و برادر هستید؟
ابوذر علیخانی: دو خواهر و سه برادر
نوید شاهد
خوزستان: یک خاطره زیبا از پدرتان برایمان تعریف کنید؟
ابوذر علیخانی: محل کارم از منزل پدری بسیار فاصله داشت من طبقه بالای منزل پدر سکونت
داشتم من از این مسئله بسیار رنج می بردم تا اینکه یک خانه ای که به محل کارم
نزدیک بود را کرایه کردم یک روز که من سرکار بودم پدرم به منزل ما آمده بود و
تلوزیون خانه را با خودش برده بود و به همسرم گفته بود:« بابا جان من طاقت دوری
شمارا ندارم وقتی ابوذر آمد با او به خانه بیایید.» و من هم مجبور شدم قرارداد یک
ساله ای را که بسته بودم را کنسل و دوباره به خانه پدر نقل مکان کنم او بسیار
مهربان بود و لحظه ای نمی توانست دوری ما را تحمل کند .
نوید شاهد خوزستان: با دانستن این خصوصیات از پدر
چقدر در زندگی تلاش می کنید تا جا پای پدر بگذارید؟
ابوذر علیخانی: تمام تلاشم را می کنم که بتوانم
بخشی از خصوصیات پدرم را داشته باشم مثل پدر بودن خیلی سخته اما انشاالله بتوانم
قسمتی از رفتارهای پدرم را انجام بدهم
نوید شاهد خوزستان: رفتار مردم با فرزند شهید چگونه
است ؟
ابوذر علیخانی: خیلی خوب و مهربان و بامحبت بود
نوید شاهد خوزستان: از چه حسی در جامعه نفرت دارید؟
ابوذر علیخانی: از کسی که به ولایت و این نظام مقدس
اعتقاد نداشته باشد و دو رو باشد نفرت دارم
نوید شاهد خوزستان: از چه رفتاری در جامعه لذت می
برید ؟
ابوذر علیخانی: شاید نظرم کمی در نظر دیگران دشوار
باشد ولی از انسانهای راستگو در جامعه لذت می برم
نوید شاهد خوزستان: از خاطراتی که مادرتان از
پدرتان نقل کرده بگویید؟
ابوذر علیخانی: مادرم تعریف می کند او عاشق شهدا
بود و همیشه می گفت دعا کن شهید شوم همیشه به تصاویر و عکس های شهدا با حسرت و بغض
نگاه می کرد مخصوصا به عکس شهید تیمور خسروی که برادر مادر و دایی بنده بودند
همیشه اشک می ریخت و گریه می کرد و می گفت:« من و تمیور با هم یک جا بودیم او شهید
شد و من ماندم مگر من چه گناهی کرده بودم که او رفت و من ماندم»
نوید شاهد خوزستان: از روزهای سختی که گذرانده اید
از فراز و نشیب های زندگی خود بگویید ؟
ابوذر علیخانی: دلتنگی های که داشتیم و فراق بی
پدری بسیار سخت و دشوار است همین الان که دارم با شما صحبت می کنم در خانه پدری و
در روستای طلاور که مزار شهید علیخانی آنجاست و همه ما در انجا هستیم و همین غم از
دست دادن پدر برای من و دیگر اعضای خانواده بسیار سخت است هر چقدر بزرگ شویم باز
هم غم نداشتنش برای تک تک ما دشوار است خواهرم را به خانه بخت فرستادیم ولی بدون
پدر ،فرزندان ما بدنیا می آیند ولی بدون پدر...
نوید شاهد خوزستان: فکر میکنید اگر پدرتان زنده بود
چه نظر و دیدگاهی در مورد این اتفاقات و برخوردهای اخیر داشت؟
ابوذر علیخانی: صددرصد همین کاری که تمام بسیجیان و
نظامیان انجام می دهند وی نیز انجام می داد و شهید علیخانی هم پا به پای دوستانش خدمت می کرد
نوید شاهد
خوزستان: فرزند شهید بودن چه حسی دارد؟
ابوذر علیخانی: حس خوب .افتخار می کنم فرزند شهید هستم و ان شاالله بتوانم این راه را
ادامه بدهم
نوید شاهد خوزستان: چه چیزهایی را مانع بر سر راه
شناخت صحیح شهدا می دانید؟
ابوذر علیخانی: بنظر بنده یکی وارد شدن فرهنگ غربی
است که نباید اجازه دهیم وارد این نظام مقدس بشود و همچنین فراموش نکردن شهدا و
آرمانهای آن بزرگ مردان تاریخ چون نباید یادمان برود که چه کسانی برای به ثمر
نشستن این انقلاب چه جانفشانی هایی کرده اند
نوید شاهد خوزستان: به نظر شما شهدا چه خصوصیات
مشابهی داشتند که شهادت نصیبشان شد؟
ابوذر علیخانی: مهربان بودند و با مردم خوب رفتار
می کردند و اصلا ادعایی نداشتند ساده زیست بودند و به امام و ولایت اعتقاد داشتند
و پایبند به نظامشان بودند ،علاوه بر این آنها ولایت مدار و بی ادعا بودند و همه
با خدا بودند .
نوید شاهد خوزستان: خودتون را در یک جمله توصیف
کنید ؟
ابوذر علیخانی: ابوذر علیخانی ،خادم شهدا و سرباز
ولایت
نوید شاهد خوزستان: با توجه به اینکه شما از
مدافعین سلامت نیز هستید لطفا از فعالیت هایتان برایمان بگویید؟
ابوذر علیخانی: بنده به همراه دوستان جهادی در گروه
همگی از بیست و سوم اسفند 1398 فعالیت های خود را شروع کردیم و به ضد عفونی کردن
معابرهای شهر اهواز و تولید شیلدهای محافظ صورت برای بیمارستان های خوزستان ارسال
کردیم امیدوارم که توانسته باشم حرکتی برای خشنودی و در جهت سلامت جامعه انجام
داده باشم
نوید شاهد خوزستان: چه پیامی برای مردم در مبارزه با کرونا دارید؟
ابوذر علیخانی: به توصیه های وزارت بهداشت گوش کنند و از
خانه بیرون نیایند تا ان شاالله با یاری خدا کرونا ویروس را شکست دهیم
نوید شاهد خوزستان: آقای علیخانی فکر می کنید آیا
شباهتی بین مبارزه و شهادت پدرتان با پزشکان شهید مدافع سلامت وجود دارد؟
ابوذر علیخانی: بله –همه یک هدف را دنبال می کنیم یکی دفاع از حرم حضرت زینب(س) و یکی دفاع از بیماران . آنها هزاران کیلومتر دورتر از وطن شهید شدند و اینها در وطن شهید شدند