6 روایت شفاهی از یاران و همرزمان شهید
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مرتضی حسین پور در سوم شهریور ۱۳۳۹ در مسجدسلیمان به دنیا آمد پدرش اسكندر، كشاورز بود و مادرش كبوتر نام داشت. ازدواج كرد و صاحب چهار پسر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سومفروردين 1367 ، در ريشن عراق بر اثر اصابت تركش به صورت و كتف، شهيد شد. مزار وي در روستاي قاسم آباد تابعه شهرستان اندیکا واقع است. سایت نوید شاهد شما را دعوت به خواندت خصوصییات اخلاقی این شهید گرانقدر از دیدگاه هم رزمانش می کند.
آرزوی ظهور امام
زمان(عج)
(سردار کریم کریم
پور)
من در گردان سلمان با مرتضی آشنا شدم فرمانده گروهان فتح بود و سال ۶۴ تقریباً شبانه روز با هم بودیم من
کسی را سراغ ندارم از بد اخلاقی او بگوید بسیار مودب و خوش برخورد بود مرتضی همیشه
از مظلومیت امام حسین (ع) حرف میزد و میگفت شهدای ما ادامه دهنده راه شهدای کربلا
هستند آرزوی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشت و میگفت:« آیا ما در
زمان ظهور جز سربازان امام هستیم؟» همیشه دعای فرج می خواند همیشه آرزو می کرد که
جنگ را با پیروزی پشت سر بگذاریم
من متعلق به جبهه
ام
(پنجعلی زمانپور)
دخترش بیمار شد و
تقریباً یک ماه در بیمارستان بستری بود وقتی مرخص شد و امدند خانه مرتضی آلبوم عکس را
در آورد عکسهای همرزمانش را نگاه می کرد و اشک می ریخت دخترش از گردن او بالا و
پایین می رفت او را بغل کرد و بوسید و گفت:«دخترم من از رفقا عقب افتادم من تو را دوست دارم اما من از تو نیستم من نمی توانم در این شرایط پیش تو بمانم دشمن به
کشور ما حمله کرده هم وطن های ما را به خاک و خون کشیده من متعلق به جبهه ام.
مبلغ و روشنگر
(علی خسروی)
از بدو ورود به
سپاه پاسداران به عنوان فرمانده گروهان مسئولیت داشت اولین مأموریت من با شهید
مرتضی در جزیره مینو بود وی رابطه خوبی با همرزمانش داشت هیچ وقت خودش را از
رزمندهها جدا نمی دید. برای بچه های گردان محرم بود و مشکلات شخصی شان را
با او به راحتی در میان می گذاشتند از سال ۶۱ تا ۶۴ به ندرت مبلغ دینی به اندیکا
اعزام می شد هر موقع شهید مرتضی حسین پور به اندیکا میآمد پیرامون انقلاب در
مدارس روستاها روشنگری می کرد
آیین دوستی
(سرهنگ علیرضا ور
ناصری)
ارتباطی که بین بچه
های رزمنده با دوستان شهید شان بود بعد از شهادت به خانواده هایشان انتقال داده می
شد مرتضی از مشوقان این نوع دوستی و دیدار با خانواده های شهدا بود مواقعی که در
شهر بود با خانواده شهدا دیدار می کرد
توجه و بخشش
(علی سینا خسروی)
وضعیت اقتصادی
مرتضی آن چنان خوب نبود اما بسیار بخشنده بود و به مستمندان کمک می کرد وقتی از جبهه
می آمد به فامیل ، دوستان و اهالی روستا سر میزد با آنها صحبت می کرد از احوال شان
باخبر می شد و آنها را با امام و انقلاب آشنا می کرد فامیل ها و دوستان هم مرتضی
را با آغوش باز میپذیرفتند او را دوست داشتند و احترام زیادی برایش قائل بودند
مرتضی را به عنوان الگو به فرزندانشان معرفی میکردند
نماز جماعت
(مجید حسین پور)
به نماز جماعت اهمیت می داد تا جایی که می توانست برای نماز جماعت خود را به مسجد می رساند اگر جایی بود و صدای اذان را میشنید همه را جمع میکرد و نماز را به جماعت برگزار می کرد همیشه به ما میگفت:« تا می توانید نماز را به جماعت و سر وقت بخوانید»