شکار 8 تانک عراقی هنر شهید" سید مهدی آل عمران بود
به گزارش نوید شاهد
خوزستان، شهید سید مهدی آل عمران در سال ۱۳۴۲ در خانواده مستضعف در در شهر اهواز به دنیا آمد پدرش سید مرتضی نام داشت و خواربارفروش بود و مادرش سکینه خانم نام داشت وی به علت اینکه نتوانست درس را ادامه دهد تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و در سنین طفولیت به شغل صافکاری پرداخت
تا اینکه در سن ۱۴ سالگی که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود برای دفاع از دین مقدس اسلام خدماتی انجام دهد .
عضویت در بسیج
وی بعد از کار
روزانه به صورت نیروی بسیج در ستاد مقاومت شهید مطهری (مسجد حجازی) شبانه از حریم
جمهوری اسلامی پاسداری می کرد تا اینکه در سال ۵۸ به فرمان امام امت خمینی کبیر جهاد سازندگی تشکیل گردید و با
حضور در جهاد سازندگی خدمت به محروم ترین قشر جامعه یعنی روستاهای ویران ایران بتواند دین خود را
به مردم مستضعف انجام دهد تا اینکه در سال ۵۹ جنگ تحمیلی شروع شد
پیوستن به جهاد سازندگی
جهاد سازندگی که
نهادی مردمی و برخاسته از متن انقلاب بود با بسیج نیروهای جهادگر جهت یاری رساندن
به رزمندگان اسلام و مهندسی جبهه ها وظیفه خود می دانست که در این جنگ نقش فعال
داشته باشد و سید مهدی آل عمران داوطلب در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی کربلا
مشغول به کار گردید
تعمیرکار ماشین های
رزمندگان
با قبول مسئولیت
تعمیر ماشین های رزمندگان اسلام در پشت خط مقدم جبهه توانست وارد جبهه شود و در همان جا مورد اصابت
ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و چندین تشویق نامه از فرمانده هان نظامی دریافت کرد
و در یک سفر کلیه برادران جهادگر را به مرقد مطهر امام رضا بردند و پس از آن
دیداری با رهبر کبیر انقلاب ترتیب داده شد و با دیدن رهبر کبیر انقلاب در پوست خود
نمی گنجید و به امام امت عشق می ورزید.
عملیات رمضان
در سال 1361 به خدمت نظام وظیفه اعزام گردید و در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر در واحد
تخریب فعالیت می کرد و با اصابت ترکش خمپاره ای به سینه اش به مدت
بیش از یک ماه در بیمارستان بستری بود. بعد از بهبودی دوباره در عملیات رمضان
آزادی شرق بصره به عنوتن آر- پی- جی ۷ به شکار تانک می رفت و عرصه را بر تانکهای دشمن
را تنگ می نمود.
عملیات والفجر
سپس در والفجر مقدماتی شرکت نمود و در این عملیات
مورد اصابت ترکش و موج انفجار قرار گرفت و دوباره به مدت سه ماه در بیمارستان تهران بستری
بود ترکش نزدیک نخاع و پشت گردن که بسیار جای حساسی بود و امکان فلج شدن ایشان
زیاد بود الحمدلله شفا یافت و توانست در عملیات بعدی عملیات والفجر ۱ و ۲ شرکت نماید. به مدت ۲ سال سربازی و ۶ ماه احتیاط ایشان در تاریخ سی آذر 1363 با موفقیت پشت سر گذاشت و هر چه از طرف خانواده به ایشان اصرار می شد که مشغول به کار شوند، حاضر
نبودند و در پی فرصت بودند تا بتوانند در عملیات آینده شرکت نمایند چون اظهار می
کرد در عملیات والفجر مقدماتی که سه ماه بد موج گرفتگی در بیمارستان بستری شد تا
اینکه در تاریخ پانزدهم اسفند ۶۳ بسیج ناحیه ۲ اهواز ثبت نام کرد و آماده اعزام شد
شکار تانک
چون دوره های مختلف
رزمی را دیده بود در عملیات های قبلی شرکت نموده بود و با قدرت رزمی ایشان کاملا
آشنا بودند در صف خط شکن قرار گرفت و شب اول حمله حماسه آفرید و با همرزمانش به
شکار تانک می رفت بنا به گفته دوستانش که همراه او بودند و شاهد دلاوری او بودند
بیش از ۸ تانک عراقی را با سلاح آر-پی -چی ۷ منهدم کرد و کلیه خدمات این کار را کشت و
روز دوم از مقابل مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش
که شهادت بود نائل گردید
شهادت
تیر به زیر قلب ایشان اصابت کرد و توسط امدادگران به پشت جبهه و پس از پانسمان به یکی از بیمارستان های اهواز انتقال یافت و سپس جهت ادامه معالجات به بیمارستان امام خمینی تبریز منتقل و بستری شد پدرش خود را به تبریز رساند و توانست در آخرین لحظات حیات پسرش با او چند جمله ای صحبت نماید به گفته اظهارات پدر سید مهدی در لحظات آخر و پدر این چنین گفت پدر جان از من ناراحت نباشید این تیری که من خوردم در مقابل کاری که کردم خیلی ناچیز است و خیلی بیشتر از اینها به دشمن ضربه زدم به گفته خودش بیش از ۸ تانک عراقی را منهدم کرده و سرانجام ساعت ۱۲ شب روز اول فروردین ۱۳۶۴ در بیمارستان امام خمینی تبریز به شهادت رسید.