دنیا در نگاه ادریسِ جوان مار خوش خط و خالی بیش نبود
به گزارش نوید شاهد
خوزستان،شهید ادریس زیلایی یکم فروردين 1344 درروستاي سادات حسيني ازتوابع شهرستان ایذه به دنيا آمد. پدرش حسين،كشاورز بود و مادرش سيما نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته انساني درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضوريافت و بيست ودوم اسفند1363 درهورالعظيم به شهادت رسيد. پیكر او مدتها در منطقه بر جا ماند
و سال 1378 پس از تفحص، در زادگاهش به خاك سپرده
شد.
متن وصیتنامه ی شهید ادریس زیلایی
باسلام و درود
بر منجی عالم بشریت و نایب بر حق او که خداوند تا انقلاب حضرتش محفوظش بدارد و باسلام
برتمامی شهیدان راه خدا و آزادگی و بر تمامی رزمندگان جان بر کف .
چه پر معناست سخن
پیر جماران که میگوید "ما مرد جنگیم و از شهادت باکی نداریم".
راست میگوید ،زیرا
شهید زنده است و نزد خداوند روزی می گیرد ،پس ما را چه باک که پیرو حسین(ع) هستیم و
اگر کشته شویم، در نزد خدا روزی مان محفوظ است.
جهاد در راه خدا
ای انسان تو که
میدانی یک روزی مرگ به سراغ تو خواهد آمد و در آن دنیا تو را مؤاخذه قرار میدهند که
در مدت عمرت چه کارکردی! چه بودی! و کار خیرت کو!. پس بهتر که در راه خدا جهاد نماییم
تا شاید خدا لطفی نماید و مرگ در راه خودش را نصیب بندگان بگرداند و در آن دنیا در
آتش جهنم نسوزیم و اگر هم شهادت قسمت نشد فردا در نزد خدا و رسولش (ص) و علی (ع) و امامان معصوم (ع) رو سفید
باشیم و باید شکر خدا کنیم که ما را در این برهه از زمان قرار داد تا بتوانیم دین خود
را به اسلام و مسلمین ادا نماییم.
وصیت به
هموطنان
اما بنده که هستم
که وصیت بنویسم... چند نکته هست که لازم دانستم تذکر دهم، اگر چه مردم ایران در حد بالایی
از تذکرات بنده قرار گرفته اند.
دنیا مار خوش
خط وخال است
اول به کسانیکه
در این مورد یعنی جنگ بیخیال هستند بگویم برادران بیخیال نباشید. زیاد به فکر دنیا نباشید،
به خدا قسم دنیا هیچ است. دنیا مانند مار خوش خط و خال است، اگر پایت را گرفت تو را
به پستی می کشاند.
اسلام در خطر
است
برادران یک لحظه
به خود آیید ببینید چه شده، شهرهای ما را چه کردند ،ملت را چه میکنند ازموشک گرفته
تا بمب شیمیایی بر سر شهرهای ما میریزند چطور بیخیال باشیم، به خدا قسم بنده برای پول
نیامده ام و نه برای زندگی، بلکه برای به خطر افتادن اسلام آمدم دیدم وطنم را دشمن
گرفت، آتش زد و ویران نمود. آمدم تا انتقام مردم آبادان، سوسنگرد، مردم خرمشهر، بستان،
دزفول و بهبهان را از کافران گرفته و آنان را به سزای اعمال ننگین شان برسانم.
برایم دعا
کنید
برادران خدا هر
روزی که قرار باشد بمیرم، میمیریم در جبهه باشد یا در رختخواب پس بهتر است که در جبهه
مردانه بمیریم و اما برادرا ن رزمنده و سایر برادران دینی ام، اگر برنگشتم برایم ناراحت
نباشید و بدانید که من به سعادت رسیدم و اگر جنازه ام را آوردند، آنرا تشییع نمایید
که در آن دنیا خشنود می شوم. دعارابرایم فراموش نکنید و بگویید خدایا و را با اهل بیت محمد(ص)
محشور بگردان.
جبهه ها را
خالی نکنید
جبهه ها را پر
نگه دارید، که این یک نعمت است. در مجالس دعا شرکت کنید و قرآن را بخوانید. برادران
خودم! اگر شهید شدم پدر و مادرم را به شما
می سپارم. از آنان خوب مراقبت نمایید، آنان
را اذیت نکنید که خداوند شما را محفوظ بدارد من از شما راضیم خدا از شما راضی باشد.
حجاب را رعایت
کنید
پدر و مادرم میدانم
آرزوی شما در این بود که به زودی من ازدواج کنم و شاید هم عروسی بنده همزمان مرگم باشد
راستی چه دردناک است، اما برای ما که پیروی ازحسین(ع) میکنیم چه باکی است و تازگی هم ندارد. اما خواهرانم
صبور باشید و در هنگام تشییع بنده موهای خود را در نیاورید، حجاب را رعایت کنید که
مشت محکمی بر دهان آمریکاست.
پیکرم اینگونه در آغوش خاک بسپارید
اما وصیت به برادران! هنگام دفن چشمهای مرا باز بگذارید تا کور دلان بدانند که کورکورانه این راه را نرفتم، دستهایم را باز کنید تا دنیا پرستان بدانند که چیزی با خود نبردم و مشت مرا گره کنید تا منافقان و مستکبران بدانند در قبر هم بر آنان می تازم. جسد مرا در روستای خودمان خاک کنید مجلس کوچکی برای شادی دوستان بگیرید.