از جهاد تا شهادت
به گزارش نوید
شاهد خوزستان، شهید عبدالمحمد سالمی، در پانزدهم آذر 1326 در قریه ام الصخر از
توابع شادگان متولد شد پدرش عبدالرضا نام داشت و درشهرداري کارگری می
کرد و مادرش سلطانه نام داشت. دوران ابتدایی
را در مدرسه علامه اهواز با موفقیت گذراند. در همان ابتدای جوانی پدرش به رحمت
ایزدی پیوست و بار سنگین امرار معاش خانواده بر دوش وی افتاد و به دلیل وضعیت بد
اقتصادی به ناچار پس از دوران ابتدایی ترک تحصیل نمود.
شکر خدا را
بجا آورید
اوقات فراغت را به کار و ورزش می پرداخت. در سال
1351 عضو تیم فوتبال پاس اهواز شد و دراین سال به قهرمانی باشگاه های اهواز رسید. عبدالمحمد
سالمی در سال 1352 با خانمی از خانواده متعهد و مذهبی ازدواج کرد که حاصل این
ازدواج سه دختر و دو پسر است. با توجه به
فقر مالی هیچ گاه گله و شکایتی نمی کرد و بهترین غذایش نان و چایی بود. با این حال
بعد از صرف غذا همیشه شکر خدای را به جا می آورد و قانع بود.
برای رژیم
شاهنشاهی خدمت نمی کنم
وی با بلند
نظری و همت والا با مشکلات برخورد می کرد. خواهرش می گوید: « اخلاق خوبی داشت به
همه فامیل سر می زد. احترام زیادی برای مادر و خانواده قائل بود. کتف مادرم مدتی
شکسته بود، همیشه مادر را بغل می کرد و حمام می برد و از او مواظبت می کرد. وی از
منافقین و افراد ضد ولایت فقیه و ریاکار، متنفر بود. خدمت سربازی نرفت، زیرا می
گفت: برای رژیم شاهنشاهی خدمت نمی کنم.»
جهاد سازندگی
دوشادوش توده
میلیونی مردم مسلمان برای سرنگونی رژیم فاسد پهلوی به فعالیت خود چندین برابر
افزود. در اولین تظاهرات ضد شاهی در اهواز و درگیری با پلیس، در از بین بردن مراکز
فساد یک نمونه از فعالیت های بارز وی بود. پس از پیروزی انقلاب با شنیدن پیام امام
برای سازندگی روستاها با جهادگران در نقاط محروم خدمت می کرد از جمله فعالیت ها
حفر چاه عمیق و نصب مخزن آب در روستای دشت بگعه خسرج بوده است.
تکلیف الهی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی
رفتن به جنگ را یک تکلیف الهی می دانست و وظیفه خود می دانست که به جبهه برود. در
اکثر عملیات های شناسایی، دیده بانی و تأمین راه فعالانه شرکت داشت. در روزهای اول
جنگ، تلاش وسیعی در طول رودخانه کارون برای شناسایی دشمن انجام می داد. اغلب این
کارهایش انفرادی بود.پس از بازگشت از شناسایی، چنان با هیجان و شوق، دیدن و دسترسی
به دشمن را توصیف می کرد که همه رزمندگان برای عملیات لحظه شماری می کردند.
شهادت
از ویژگی های بارز
شخصیتی وی این بود که در انتخاب مشکلترین
عملیات و عبور از گذرگاه های آتشین جبهه پیشگام بود. یک بار در یک شناسایی در قسمت
شرقی پادگان حمید متوجه چند کامیون و تانک نظامی عراقی شد که قصد داشتند پلی بر
رودخانه کارون بزنند ایشان متوجه شد. هم خبر را به دکتر چمران گزارش داد و هم به
نیروی هوایی اطلاع داد تا مواضع دشمن بمباران شد. بسیار کم به مرخصی می رفت. شب ها
تا صبح به نماز شب و دعا می پرداخت و گریه می کرد و طلب شهادت می نمود .
در عملیات
خیبر با اینکه ماموریت او فقط تهیه اطلاعات بود اما هنگامی که دید به کمک احتیاج
است به منطقه رفت در صورتی که به او دستور داده بودند به عقب برگردد درکنار
رزمندگان ماند و سرانجام بیست و ششم اسفند 1362 در جزیره مجنون بر اثر اصابت تیر به قلب به
شهادت رسید پیکر شهید سالمی به دست نیامده است .