دلش پرواز می خواست!
به گزارش نوید
شاهد خوزستان، شهید محمدرضا حق بین یکم دی
1347 در خانواده مذهبی و محب اهل بیت در شهرستان اهواز بدنیا آمد. پدرش
محمدعلی نام داشت و قصاب بود و مادرش فاطمه خانم نام داشت. وی بسیار به خانواده
خود احترام می گذاشت و سعی می کرد وقت
بیشتری با خانواده باشد.
کار در قصابی پدر
محمدرضا در کنار تحصیل
به پدرش در مغازه قصابى کمك مى رساند و اوقات فراغت خود را در مسجد به فراگیرى آموزه
هاى دینى و قرائت قرآن مجید صرف مى کرد در ماههاى محرم و صفر به همراه بچه هاى محل
با برپایى تکیه به عزادارى براى امام حسین علیه السلام مشغول مى شد و کم کم آموزه هاى
دینى در او هر چه بیشتر قوت یافت. در ماههاى ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامى مشتاقانه
به نیروهاى بسیج پیوست.
خصوصیات اخلاقی
پر جنب و جوش و سرحال
بود، فردى خوش رو و شوخ طبع بود. وقتى حرکتى غیر معقول از کسى مى دید، خیلى سریع عصبانى
نمى شد.خانواده اش مى گویند: به خاطر شدت علاقه اش به حضرت امام، همیشه از او حرف مى
زد و همیشه آرزوى دیدار او را داشت . تصویر امام خمینی (ره) را بر روى شیشه اى طراحى کرده بود و در
خانه نگهداری میکرد.
شروع جنگ تحمیلی
با شروع جنگ تحمیلی از سوی بسیج در جبهه ها حضور
یافت و به عنوان تك تیرانداز در گروهان نجف
اشرف گردان کربلا از لشکر 7 ولى عصر بکارگیرى شد.دوستانش مى گویند: حضور در فضاى روحانى
و معنوى جبهه هاى جنگ، تحولاتى روحى را نیز در او به همراه داشت به طورى که همیشه در
صف نماز جماعت حضور مى یافت و علاوه بر تشویق دوستانش براى آنها جایى در کنار خود نگه
مى داشت.
علاقه به کتاب توضیح
المسائل
به شدت از دروغ متنفر
بود و کسى جرأت نداشت در نزد او دروغى بگوید و یا از کسى غیبت کند.برادرش علیرضا حق
بین مى گوید: ایشان به قرآن و کتاب هاى دینى به خصوص به توضیح المسائل علاقه زیادى
داشت و بزرگترین آرزویش شهادت در راه خدا بود. ایشان مثل کودکى که تمام گریه ها و زارى
ها و التماس هایش را براى بدست آوردن خواسته اى بکار گیرد و به هیچ پند و نصیحتى گوش
ندهد، فقط به خواسته اش مى اندیشیدو آن شهادت در راه خدا بود.
شهادت