به
گزارش نوید شاهد خوزستان،شهید احمد خزائی در 20دیماه سال 1342 در خانواده ای متدین و مذهبی در اهواز
چشم به جهان گشود پدرش حسین آقا و مادرش مهین خانم نام داشت. او درکنار اعضای
خانواده و با الگوپذیری از پدر و مادر و عشق به اهل بیت و ائمه اطهار (ع)دوران
طفولیت خود را پشت سر گذاشت.
دوران دبستان را در مدرسه امیرکبیر سابق با موفقیت گذراند و پس از آن به مدرسه
راهنمایی شهدا رفت در دوران نوجوانی مانند همه هم سن و سالان خود نبود بسیار با
مسجد و نماز و دعا مانوس بود ،وبا مردم با احترام برخورد میکرد .
پس از آن وارد دبیرستان شد و با موفقیت توانست در رشته اقتصاد در مدرسه منوچهری دیپلم خود را کسب کند. در
شهریور 1357 مانند همه جوانان این مرز و بوم با فرمان امام خمینی به پا
خواست و انجام این فریضه را برخود واجب دانست و دراین مسیر ازهیچ کوششی دریغ نکرد.احمد بسیار با انگیزه و با اخلاص بودند ، به ندرت به دیدار خانواده می امد ،در
اسفند 1362 در سن 19سالگی با حضور در عملیات خیبر مفقود الاثر شد.
خاطره ای از خواهر شهید احمد خزائی
آخرین بار احمد بهمن 1362 بعد از سه ماه به خانه و به
دیدار خانواده امد ؛پدر و مادرم فکر میکردند این بار کمی بیشتر پیش ما میماند ولی
احمد گفت برای خداحافظی آمده ،آن روز من به مدرسه نرفتم دوست داشتم بیشتر در کنار
احمد باشم و او را تماشا کنم وقتی احمد
داشت آماده میشد تا به مسجد برود به او گفتم داداش زود بیا مامان غذایی رو که دوست
داری درست کرده و به آشپزخانه رفتم مادرم
با عشق و علاقه غذایی را که احمد دوست داشت آماده میکرد شاید مادرم می دانست این
آخرین دیدار او با فرزندش است به مادرم کمک کردم تا لباسهای احمد راشستیم و مرتب
کردیم احمد به مسجد رفت و با دوستان خود خداحافظی کرد نماز ظهر و عصر را با
دوستانش بجای آورد و پس از آن به خانه آمد
و با خانواده سر سفره نهارنشست آن روز به نظرم چهره احمد بسیار نورانی و آرام بود
لبخند او هنگام خداحافظی هیچ وقت از یادم نمی رود ساعت 5بعدازظهر از همه ما خداحافظی کرد و از خانه
خارج شد، من و مادرم خارج شدن احمد را از خانه تا انتهای کوچه به تماشا نشستیم احمد
نیامد سالها احمد نیامد و ما چشم به راه برادری عزیز بودیم تا اینکه در سال 1375دوستانش
به دیدن مادرم آمدند و گفتند احمد را بهمراه دارند اما به جای احمد یک پارچه سفید
اوردند.
مصاحبه گر: هدی بازبرین
راوی: مریم خزائی خواهر شهید احمد خزائی