به مناسبت سالروز شهادت
در شهریور 1338 در بجنورد به دنیا آمد. علاقه ی زیادی به مدرسه داشت. اوقات فراغت را به مسجد می رفت. پس از پیروزی انقلاب به شغل معلمی روی آورد. در سال 1358 به عضویت سپاه درآمد و در همان سال ازدواج و برای زندگی به روستای حاجی کلاته رفت.. ا
سردار حاج غلامحسین رحمانی را بهتر بشناسید/شهید خط شکن


شهید غلام حسین رحمانی در تاریخ دهم شهریور 1338 درخانواده ای مستاجر و فقیر در شهرستان بجنورد به دنیا آمد. پیش از مدرسه, او را به مکتبخانه فرستادند و سپس در دبستان منوچهری شهرستان علی آباد مشغول به تحصیل شد. علاقه ی زیادی به مدرسه داشت . اوقات فراغت را به مسجد می رفت و یا به ورزش می پرداخت. در مقایسه با کودکان دیگر بسیار آرام و ساکت بود. اخلاق و رفتارش از دیگر فرزندان خانواده بهتر بود. دوره راهنمایی را در مدرسه سپهر شهرستان علی آبادگذراند. در این ایام در اوقات فراغتش را درکارهای ساختمانی به فعالیت می پرداخت. دوره متوسطه را در هنرستان پی گرفت و سال دوم متوسطه بود که در آزمون ورودی دانشسرا قبول شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شغل معلمی که آرزویش بود روی آورد و در دانشسرای تربیت معلم گرگان, تحصیلات خود را ادامه داد.در سال 1358 به عضویت سپاه در آمد. در سال 1358 با خانم فاطمه قزلسفلو  با مهریه ای معادل یکصد هزار تومان ازدواج کرد. و پس از ازدواج در روستای حاجی کلاته, زندگی مشترک خود را آغاز کردند.
همسرش می گوید:ایمان, تقوی, اخلاق و رفتار اسلامی و فرهنگی او سبب شد به پیشنهاد ازدواج او پاسخ مثبت بدهم. ما هیچ وقت در زندگی مشکل خاصی نداشتیم و او بسیار با صفا و صمیمی بود. فقط به علت نداشتن خانه شخصی, کمی به دردسر افتاده بودیم که بعد از چند سال با کمک هم منزلی آن هم نیمه ساز ساختیم. در اوقات فراغت در کار منزل, در پختن غذا و نگهداری بچه ها کمک می کرد. کتابهای گوناگون مطالعه می کرد و در بسیج و سپاه فعالیت داشت. تحولات روحی و معنوی او هر روز بهتر از روز قبل شد و همیشه سعی می کرد تقوی را پیشه کند. از اشخاص دروغگو و خانمهای بدحجاب دوری می جست. از حسن شهرت برخوردار بود. خیلی کم عصبانی می شد و در مشکلات با من مشورت می کرد. بزرگترین آرزویش زیارت خانه خدا و کربلا بود که به حج مشرف شد.
رحمانی از همراهان سیاسی جامعه روحانیت بود و در تشکیلات جزب جمهوری اسلامی فعالیت می کرد.اولین فرزند وی در سال 59 به دنیا آمد. از 1360 به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد. در محور بانه - سردشت از ناحیه پا مجروح شد. در سال 1361 فرزند دومش  در حالی که او در جبهه ها حضور داشت. متولد شد در 24 فروردین 1362 آخرین وصیت نامه اش را نوشت .
در سال 1364 فرزند سوم رحمانی متولد شد و او در همین سال از طرف سپاه به سفر حج مشرف شد. در 6 فروردین 1365 مسئولیت فرماندهی گردان امام حسن (ع) را در جبهه به عهده گرفت. همرزمان رحمانی, صفات اخلاقی بارز وی را ,تواضع و شجاعت ذکر کرده اند. یکی از همرزمان وی که از سال 1359 به مدت شش سال با او آشنایی داشته است در این باره می گوید:
از وقتی او را شناختم با دیگران تفاوت چشمگیری داشت. هر روز صبح قبل از دیگران بیدا می شد. صبحانه را آماده می کرد و ضمن نظافت شخصی به نظافت چادر می پرداخت و سعی می کرد کسی متوجه نشود که ایشان این کارها را می کند.غلامرضا کوگلانی - از همرزمان وی - می گوید: در شبهای رزم در داخل کانال, بیل به دست می گرفت وکانال می کند.
حاج ابراهیم علی آبادی, ذکر می کند که او همیشه از فرمانده لشکر درخواست می کرد گردان امام حسن (ع) تحت فرماندهی او را به عنوان خط شکن در عملیات شرکت دهد.ابوالفضل منتظری کتولی, دربارۀ روحیه پرتلاش و خستگی ناپذیر وی در جبهه می گوید:
زمانی که در هفت تپه بودیم برای آموزش ما را به راهپیمایی برد و تمام شب راهپیمایی می کردیم. در هفته پنج شب کار ما همین بود و واقعاً بچه ها را ورزیده کرده بود.... نماز شب ایشان ترک نمی شد و اوقات بیکاری را (در جبهه) به مطالعه و قرائت قرآن می پرداخت.
در آخرین نامه به خانواده اش نوشت:همسرم زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه برای حق و اسلام عازم شدم شاید موقع امتحانم فرا رسیده باشد. به هر حال از این که تو را و فرزندانم را تنها گذاشتم ان شاءالله مرا ببخشید چون, ایمان دارم که نگهدار ما خداوند است و چون خدا را قادر مطلق می دانیم پس نگران نباش.امیدوارم اگر من سعادت به سوی لقاءالله را پیدا کردم بعد از من بچه ها را خیلی خوب تربیت کنی و از تو خواهش می کنم برای گریه نکنی بلکه خوشحال باشی که همسر تو یک لبیک گوی حسین زمانه است.
ما ایرانیها مثل مردم بی وفای کوفه نیستیم که در کوفه حضرت مسلم (ع) و در صحرای کربلا امام حسنی(ع) را تنها گذاشتند. اکنون وقت انجام وعده هایی که من به خود داده ام فرارسیده است. با پیام حسین زمان, خمینی کبیر دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و برای احیای اسلام عزیز و انجام وعده خود داوطلبانه به جبهه رفتم. خداوند تبارک و تعالی این خدمت ناچیز را از ما قبول نماید. ضمناً از جانب من مهدی, زهرا و مریم را بوسیده وبرای آنان داستانهای حماسه آفرینان را تعریف کنید.....
رحمانی به عنوان فرمانده گردان امام حسن (ع) در کارها با نیروها مشورت می کرد و معمولاً کارهای سخت و مشکل را خود عهده دار می شد. در مواردی که عصبانی می شد عرق در پیشانیس می نشست و با صلوات و ذکر, عصبانیت را فرو می نشاند و سکوت می کرد. به خدمت در بسیج و سپاه خیلی علاقه مند بود و بیشتر به امور فرهنگی و تربیتی علاقه داشت. مدتی رئیس اولیا و مربیان آموزش و پرورش علی آباد کتول بود.
با آنکه در عملیات کربلای 5, گردان امام حسن (ع) در منطقه عملیاتی فاو خط نگهدار بود. غلامحسین رحمانی به فاو آمده و یکی از دوستانش را واسطه قرار داد تا از فرماندۀ لشکر - مرتضی قربانی - موافقت شرکت در عملیات را بگیرد. فرماندۀ لشکر درخواست او را پذیرفت و او هنگامی که خبر موافقت شرکت در عملیات را شنید از خوشحالی سر از پا نمی شناخت. سرانجام در همین عملیات به شهادت رسید. دربارۀ نحوۀ شهادت غلامحسین رحمانی, غلامرضا کوگلانی می گوید:
در عملیات کربلای 5 در کانال زوجی - در سمت راست کانال ماهی - ابتدا ترکش خورد و زخمی شد. او را روی برانکارد گذاشتند ولی در همان وضعیت نیروها را هدایت می کرد. ناگهان خمپاره ای دیگر در نزدیکی او اصابت کرد که باعث متلاشی شدن سرش شد و روی برانکارد به شهادت رسید.حسین علی اشرفی نیز دربارۀ نحوۀ شهادت رحمانی در 9 بهمن 1365 می گوید:
رحمانی در علمیات کربلای 5 در منطقه شلمچه برای سرکشی نیروها آمده بود که هواپیماهای بعثی اقدام به پرتاب بمبهای خوشه ای می کردند و او به بچه ها روحیه می داد ناگهان لحظه ای دیدم که نیروهای بسیجی زانوی غم به بغل گرفته و گریه می کنند. فهمیدم که او شهید شده است.سردار رحمانی با وجود متلاشی شدن گردان تحت فرماندهی از خط مقدم عقب نشینی نکرد و بعد از بیست و چهار ساعت مقاومت در منطقه شلمچه در عملیات کربلای 5 با اصابت ترکش به شهادت رسید.مزار این شهید در شهرستان علی آباد است


منبع : پرونده فرهنگی شهدا/ اداره تبلیغات و فرهنگی اداره کل بنیاد شهید و امورایثارگران استان گلستان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده