دوشنبه, ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۸
نوید شاهد – شهین برنی ، همسر شهید "علی کمیلی فر" خاطره‌ای از همسر شهیدش نقل می‌کند که بیانگر دورهای سخت جبهه و جنگ است. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علی کمیلی فر دوم مرداد 1340 ،در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود.  پدرش احمد، كشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت.  تا پايان دوره كارشناسي درس خواند. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت.  پنجم فروردين 1367 ،در ريشن عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در بهشت علي زادگاهش قرار دارد.

متن خاطره:

نه اینکه مانع رفتنش بشوم اما بارها از او خواهش می کردم که کمتر به جبهه برود و مثل خیلی از پاسداران که توی شهر خدمت می کنند چنین باشد تنها اختلافم هم با او روی مدت‌های طولانی و حضور های مکررش در جبهه بود اما اصلا به خرجش نرفت یعنی من از حساسیت کار او در جبهه چیزی نمی دانستم و او هم چیزی نمی گفت در عوض وقتی به مرخصی می آمد برای خوشحالی ما آنقدر از خود تلاش نشان می داد که مرا از تکرار خواسته همیشگی ام پشیمان می کرد.

حتی اگر حرفی نمی‌زد ولی در نامه هایش می نوشت:« من هم دوست دارم توی شهر باشم در کنار زن و بچه هایم زندگی آرامی داشته باشم»

اما علی از این که در مدتی در شهر نبود و من و فرزندانم مجبور بودیم در خانه پدری مان باشیم احساس شرمندگی می‌کرد. این را بارها به من می‌گفت.

من در ۲۱ سالگی دو فرزند دختر داشتم حالا به خاطر سن کم یا طفره رفتن آقاعلی یا مشغله کاری فراوان بود یا چیز دیگری نمی دانم ولی اصلاً فرصت درستی پیش نیامد که بفهمم شغل علی آقا در جبهه چیست خودش انگار که سوزنش روی این جمله گیر کند می‌گفت : «من کفش جفت کن رزمندگان اسلام هستم»

یک روز وقتی در یکی از ستادهای پشتیبانی جبهه مشغول خدمت بودم از من پرسیدند : «شوهرت در جبهه چه کاره است؟ »

ماندم در جواب دادن .فقط وقتی از جبهه می‌آمد سر و صورتش پر از گل بود میگفت:« خوب آنجا فقط خاک است دیگر. »

و من اما می‌پرسیدم:« خاک نه .گل؟ انگار که فقط کارت این است که توی گل و لای خودت را اغلت بدهی»

  و او می خندید بعد از شهادتش وقتی روی دیوار خانه مان پرده زدند متوجه شدم او فرمانده بود و من نمیدانستم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده