دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۱
گفت:حاضری برای یه بچه یتیم مادری کنی ؟ گفتم: تا کی باشد . گفت: یه کسی که پدر و مادر نداره و می خواد ازدواج کنه. گفتم: اگر تو او را تایید می کنی بله اصلا" هر چی آقامون بگه...کمی آرامتر شد و فردا با هم به مسجد رفتیم و با خیرین مسجد جلسه گذاشتند و بساط عروسی دو جوان عاشق را مهیا کردند. شب عروسی علی آنقدر خوشحال بود که انگار پسر خودش را داماد کرده است .» آنچه خواندید گزیده ای از خاطرات همسر شهید " غلامعلی عالی رضایی " است که نوید شاهد شما را به خواندن بخشی از این خاطرات دعوت می کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان،شهیدغلامعلی عالی رضایی هفتم بهمن 1319در شهرستان شوشتر به دنيا آمد. پدرش نصرالله نام داشت و کفابود. مادرش فاطمه نام داشــت. تا پايان دوره ابتدايي درس

خواند. فروشنده بود. سال 1341ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. هفتم دي ،135۷در دزفول هنگام شرکت در تظاهرات عليه رژيم شاهنشاهي بر اثر اصابت گلوله به سر و صورت، شهيد شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

آنچه می خوانید خاطراتی به نقل از همسر  شهید " غلامعلی عالی رضایی " است که تقدیم حضورتان می شود:

انگار پسر خودش را داماد کرده بود

اسمش غلامعلی بود ولی من او را علی صدا می کردم ،علی پدرو مادرش را بسیار دوست داشت هر پنجشنبه به احترام مادرش به شوشتر و مقام صاحب الزمان می رفت اعتقاد داشت حتی بعد از مرگ هم باید والدین را تکریم کرد .یک روز در حیاط نشسته بود وفکری کرد از پشت پنجره آشپزخانه در حالی که غذا را آماده می کردم هر چندلحظه یکبار نگاهی به اومی کردم و می دیدم غرق در افکار خودش است می دانستم چه چیزی این همه ذهنش را درگیر کرده ولی از آنجایی که علی همیشه درکمکبه دیگران مخصوصا ایتام پیش قدم بود حدس می زدم کسی برای او چیزی تعریف کرده که اینقدر به فکر فرو رفته دو فنجان چای ریختم و به حیاط رفتم در کنارش نشستم و گفتم چه کسی به خودش اجازهداده ذهن مرد مرا این همه به خود مشغول کند .علی مثل همیشه لبخندی زد و گفت عزیزم هیچ کس جز مهربانی تو .هر دو خدیدیم گفتم جه شده علی ؟چرا این همه ذهنت درگیره ؟

گفت حاضری برای یه بچه یتیم مادری کنی ؟گفتم کی ؟گفت یه کسی که پدر و مادر نداره و می خواد ازدواج کنه ؟گفتم اگر تو او را تایید می کنی بله اصلا" هر چی آقامون بگه .کمی آرامتر شد  فردا با  هم به مسجدرفتیم وبا خیرین مسجد جلسه گرفتند وبساط عروسی دو جوان عاشق را مهیا کردند .شب عروسی علی آنقدر خوشحال بود که انگارپسر خودش را داماد کرده بود . 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده