مروری کوتاه بر زندگینامه شهید سهراب بازگیر الوار
قسمتی از یادداشتهای شهید سهراب بازگیر الوار :پدر و مادر عزیز و دوستان و اقوام ،ناراحت نباشید که من به جبهه آمده ام چون راه خود را انتخاب کرده ام و از خداوند بزرگ طلب شهادت دارم.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سهراب بازگیر الوار در 20شهریور 1342در شهرستان اندیمیشک بدنیا آمد پدرش صفرعلی کارگر شرکت سیلو بود و مادرش نازطلا نام داشت و خاندار بود دارای 5برادر و یک خواهر می باشد که شهید دومین فرزند خانواده است .

وی تا دوم متوسطه درس خواند و بدلیل علاقه ای که به بسیج داشت وارد پایگاه بسیج محله زندگی خود شد و بعد از آن نیز به عنوان بسیجی در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت .و در تاریخ 10شهریور 1361با سمت مسئول مخابرات در جبهه کوت عبدالله - اهواز در عملیات رمضان و هنگام انجام ماموریت دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید و مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است .

در یادداشتهای شهید سهراب بازگیر می خوانیم :پدر و مادر عزیز و دوستان و اقوام ،ناراحت نباشید که من به جبهه آمده ام چون راه خود را انتخاب کرده ام و از خداوند بزرگ طلب شهادت دارم اگر خداوند بزرگ و تعالی این تقاضای کوچک مرا که طلب شهادت است از او پذیرفت که خیلی خوب می شود اگر هم این تقاضا را نپذیرفت خوب قسمت من بوده است که زنده بمانم.

خاطره ای از همرزم شهید داوود ساکی

در منطقه بازار خرمافروشان کوت شیخ خرمشهر مشغول سنگر سازی بودیم که شهید سهراب یک صندوقچه که حاوی مقداری طلا و جواهرات بود پیدا کرد،او صندوقچه و محتویات آن را بدون هیچگونه کم و کاستی به سپاه خرمشهر تحویل داد .در این بین شهید محمد جهان آرا که از جریان مطلع گردید بازدن دست به پشت کمر او گفت به راستی که شیر پاک خورده ای .

 وصيت نامه پاسدار شهيد سهراب بازگير

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب امام خميني و يا سلام به تمام دوستان و ياران و همرزمان و با سلام به تمام اقوام و به پدر و مادر بسيار عزيز و مهربانم.

پدر و مادري كه در تمام طول زندگيم برايم زحمتهاي فراوان كشيده اند و اگر در تمام طول عمر ناقابلم برايشان زحمت بكشم نمي توانم زحمتهايشان را تلافي كنم.پدر و مادر عزيز ، دوستان واقوام ناراحت نباشيد كه من به جبهه آمده ام چون راه خودم را انتخاب كرده ام و از خداوند بزرگ طلب شهادت دارم ، اگر خداوند بزرگ و تعالي اين تقاضاي كوچك مرا كه طلب شهادت از اوست پذيرفت كه خيلي خوب مي شود و اگر هم اين تقاضاي مرا نپذيرفت خوب قسمت من اين بوده .دوستان و مادر مهربان و عزيزم ، با شهادتم كه بزرگترين آرزوي من بوده در اين لحظه آخر عمر ناراحت نباشيد بلكه خوشحال باشيد كه من چهارمين شهيد اقوام هستم.

 اميدوارم كه با شهادت من كه چندمين افتخار اقوام ماست پدر و مادر عزيزم غمي به دل راه ندهند زيرا اين آرزوي من است .پيغامي دارم به تمام خواهران مكتبي و دختران اقوام كه بعد از مرگ ما راهمان را كه كوبنده تر از رزم ماست براي دشمن ، يعني حجاب خود را رعايت كنيد و با حجاب و تقواي خود راهمان را ادامه دهيد ، التماس دعا از شما دوستان براي شهادت من و پيروزي رزمندگان.

در آخر از تمام آشنايان مي خواهم كه هر بدي از من ديده اند مرا ببخشيد و حلالم كنيد و از شما خواهش مي كنم بعد از مرگ من اين شعر روي سنگ قبرم حك كنيد :

به عـشق شهادت كمر بسـته ام                              من از بي ثمر ماندن خسته ام

شكوه و شرف در شهادت بود                              نه مردن به بستر كه ذلت بود

به خون خفتگان جاويد زنده اند                             غــريب و همراه پايــنده انـد

والسلام سهراب بازگير
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده