گزارشي از كودتاي نافرجام:
چهارشنبه, ۱۸ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۰۰
نويدشاهد: ماجراي كودتاي نوژه از منظرهاي گوناگون قابل بازخواني و بررسي است اما آن چه در اين نوشتار مورد توجه استٰ نقش رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي به عنوان يكي از شخصيت هاي كليدي در انقلاب اسلامي است.


نويدشاهد/ كودتاي نوژه يكي از رويدادهاي مهم در ايام پرالتهاب و حساس پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. در روزهايي كه اين نهال نو پا تازه داشت جان مي‎گرفت ناگهان مشخص شد در كنار انواع و اقسام تحركاتي كه براي به زمين زدن آن انجام شده بود و مي شد، نقشه اي خطرناك كشيده شده است. اين نقشه، طرح كودتاي نوژه بود كه به دست كهنه سربازان به جاي مانده از حكومت پهلوي و دشمان نظام و انقلاب قرار بود به اجرا درآيد كه مانند ديگر نقشه هاي آن ها همچون عمليات نجات در صحراي طبس و ... به شكت انجاميد و رسوايي ديگري براي غرب و آمريكا به وجود آورد.
ماجراي كودتاي نوژه از منظرهاي گوناگون قابل بازخواني و بررسي است اما آن چه در اين نوشتار مورد توجه استٰ نقش رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي به عنوان يكي از شخصيت هاي كليدي در انقلاب است.
طبق آنچه در خاطرات ايشان و اسناد مربوطه آمده است مهم ترين عامل افشاي اين طرح خطرناك توصيه ي مادر يكي از خلبانان كه قرار بود در كودتا شركت كند به وي براي خودداري و مطلع كردن آيت الله خامنه اي بوده است.
حجت الاسلام ري شهري (حاكم شرع وقت دادگاه هاي انقلاب ارتش) در كتاب خاطرات خود، ضمن تشريح مفصل ابعاد مختلف اين كودتا، نوشته است: «در ايام رياست جمهوري معظم له اينجانب از ايشان خواستم كه براي ثبت در تاريخ، ماجراي كشف كودتاي نوژه را به وسيله خلباني كه به ايشان مراجعه كرده، ضمن مصاحبه اي تعريف كنند و ايشان نيز پذيرفتند. بعد از مدتي نوار مصاحبه معظم له در اختيار اين جانب قرار گرفت.».
ري شهري سپس بخشي از همان مصاحبه رهبر معظم انقلاب را هم به عنوان كشف كودتا از زبان حضرت آيت الله خامنه اي نقل كرده است كه در اين بخش آمده است : «ماجراي اطلاع من از كودتايي كه در پايگاه شهيد نوژه قرار بود اتفاق بيفتد، به اين شكل بود كه شبي حدود اذان صبح، ديدم درب منزل ما را مي زنند، به شدت هم مي زدند، من از خواب بيدار شدم، رفتم ديدم آقاي مقدم است، مي گويد كه يك ارتشي آمده و مي گويد با شما يك كار واجب دارد. گفتم: كجا است؟ گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، ديدم شخصي دم در تكيه داده به ديوار، كسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده بود. گفتم: شما با من كار داريد؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم: چه كار داريد؟ گفت: كار واجبي دارم و فقط به خودتان مي گويم. من حساس شدم. گفتم: من نمازم را بخوانم، مي آيم. پس از نماز او را به داخل حياط آوردم، گوشه حياط نشستيم. گفت: كودتايي قرار است انجام شود. گفتم: قضيه چيست و تو از كجا مي داني؟ او شروع كرد به شرح دادن. گفتم: شما چطور شد آمدي سراغ من؟ او ماجراي خود را تعريف كرد كه جالب بود… آثار بي خوابي شب، خيابان گردي، خستگي، افسردگي شديد و سراسيمگي در او پيدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمي زد و من مجبور بودم مكرر از او سؤال كنم. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و تصميم بر يك كودتايي گرفته شده، پول هايي به افراد زيادي داده اند، به خود من [خلبان] هم پول دادند. عده اي از تهران جمع مي شوند مي روند همدان و شب در همدان اين كار [تصرف پايگاه هوايي شهيد نوژه] انجام مي گيرد. بعد مي آيند تهران، جماران و چند جا را بمباران مي كنند. پرسيدم كي قرار است اين كودتا قرار بگيرد؟ گفت: امشب و شايد گفت: فردا شب - دقيقاً يادم نيست. - من ديدم مسئله خيلي جدي است و بايستي آن را پيگيري كنيم. با اينكه احتمال مي دادم او حال عادي نداشته باشد يا سياستي باشد كه بخواهند ما را سرگرم كنند، اما اصل قضيه اين قدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات، دنبال آن باشيم. گفتم: شما بنشين تا من ترتيب كار را بدهم... ».
سپس رهبري و آقاي هاشمي رفسنجاني كه در جريان كودتا قرار گرفته بودند به اتفاق نزد امام روح الله مي‎روند تا ايشان را در جريان اين موضوع قرار داده و رهنمود هاي لازم را كسب كنند. حال و هواي اين جلسه در همين قسمت از كتاب خاطرات حاكم شرع وقت دادگاه هاي انقلاب ارتش اين گونه به رشته تحرير درآمده است: «من و آقاي هاشمي رفتيم جماران خدمت امام، گفتيم با امام كار واجبي داريم... گفتيم چنين قضيه اي در شرف انجام است و شما امشب در جماران نمانيد».
امام با دقت گوش كردند ولي با كمال خونسردي گفتند ولي با كمال خونسردي گفتند نه، ما بنا كرديم به اصرار كردن، بلكه خواهش و التماس كردن كه از اين جا برويد خطرناك است و چنين خواهد شد اما امام مصر و قرص گفتند نه وقتي ديدند ما بسيار اصرار مي كنيم، گفتند شما از من نگران نباشيد من امشب چيزي برايم پيش نخواهد آمد. من اين حرف در گوشم صدا كرد كه امام به طور قاطع گفتند كه من طوريم نمي‎شه. به من گفتند شما برويد مواظب اوضاع باشيد از آنجا به من تلفن بزنيد اگر حادثه اي پيش آمد من خودم فردا با مردم صحبت خواهم كرد از راديو و تلويزيون... «».
البته روايت هاي ديگري نيز از اين برخورد امام (ره) با موضوع كودتا و واكنش ايشان به اين خبر وجود دارد : جالب آنكه شب قبل از كودتا، نزديكان امام ايشان را از اين توطئه آگاه مي كنند، اما امام خميني آرام و با خونسردي تبسم كردند و فرمودند : «توي اين مردم نمي شود كودتا كرد. » حتي نيروهاي اطلاعاتي از امام مي خواهند كه براي احتياط اقامتگاه خود را ترك كنند. اما ايشان در پاسخ مي فرمايند : «من از اينجا تكان نمي خورم و همين جا هستم. هر كدام [از افراد] مي خواهند بروند. ».
ايشان حتي در يكي از سخنراني هايشان در تاريخ 20/4/1359، درجمع روحانيون و ائمه ي جماعات تهران و شهرستان ها فرمودند، عمليات كشف و خنثي سازي كودتاي نوژه با پارس يك سگ به يكي از پاسداران آغاز شد، كه به تعبير امام از «جنود خداوند» بود.
نگاهي از آن سو به ماجراٰ و شنيدن افشاي كودتا از زبان همان خلبان نيز مهر تأييدي بر نقش رهبري در كشف و خنثي سازي كودتاست.
در آن زمان من در پايگاه هوايي نوژه خدمت مي كردم. …
در تهران، به منزل نعمتي رفتم. به من گفت: مأموريت تو بمباران بيت امام و تلويزيون است و ما مي توانيم تا پنج ميليون نفر را بكشيم؛ و اگر هم لازم شد در يكي از كشورهاي حوزه خليج فارس و يا روي ناو آمريكا در خليج فارس فرود بياييم. من به او گفتم: شما با مردم مخالفيد يا با حكومت كه اين همه كشت و كشتار مي خواهيد بكنيد؟ گفت: ما با حكومت مخالفيم، ولي هركس هم كه بخواهد مانع كار ما بشود چاره اي نداريم جز اينكه همه را بكشيم. اين موضوع براي من خيلي ثقيل بود و چون از مخالفت كردن با آن ها هم خصوصاً در منزل نعمتي هراس داشتم، گفتم: من بيت امام را نمي توانم بزنم ولي تلويزيون را مي زنم. پس از كمي صحبت از او جدا شدم و به خانه مان رفتم و موضوع را با مادرم كه زني ساده و مسلمان بود در ميان گذاشتم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: تو نه تنها اين كار را نبايد بكني، بلكه بايد خبر بدهي و جلوي اين كار را بگيري و اگر اطلاع ندهي شيرم را حلالت نمي كنم و از تو رضايت ندارم.
بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادرم و برادر كوچك ترم درباره اين موضوع صحبت مي كرديم و تصميم گرفتم موضوع را به جايي و يا به كسي اطلاع بدهم، ولي چون نعمتي گفته بود در جاهاي مختلف … نفر داريم و خيلي ها از جمله شريعتمداري اين كار را تأييد كرده اند، مي ترسيدم به هر كسي اين موضوع را بگويم. تصميم گرفتم موضوع را به آقاي خامنه اي بگويم و براي محكم كاري، موضوع را روي كاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم: اگر بلايي سر من آمد و برنگشتم به هر ترتيبي شده اين موضوع را در جايي خبر بدهد و جلوي اين كار را بگيرد. ساعت ۱۲:۳۰ از خانه بيرون آمدم و به كميته تلفن زدم و گفتم يك خبر خيلي مهمي دارم كه بايد حتماً به آقاي خامنه اي بگويم. مرا به كميته بردند و چون زياد سؤال مي كردند، گفتم: من يك خلبان هستم و موضوع براندازي در كار است. ساعت ۴:۳۰ صبح بود. رفتيم منزل آيت الله خامنه اي [و جريان را براي ايشان گفتم و ايشان ديگران را مطلع نمودند.].
به اين ترتيب با اقدامات به موقع رهبري و ديگر مسئولين وقت كشور طرح كوتاي نوژه با شكست روبرو ولكه سياه ديگري بر صفحه رسوايي هاي دولت هاي غربي و آمريكا نقش بست.
پيوست ها:
- كودتا و ضد كودتا، موسوي، سيد علي، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، پاييز 1360
- ويژه نامه روزنامه همشهري به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، 20/11/82، ص 44
- خاطره ها، آيت الله ري شهري، جلد اول، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامي، زمستان 1383
پايان گزارش/ن
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده